loading...
وبلاگ ادیان بزرگ الهی
مهدی پوره دانا بازدید : 9 دوشنبه 02 دی 1392 نظرات (1)

فروهر (Faravahar یا Farohar)

فروهر یک نشان کاملا شناخته شده و دقیق زردشتی است. معنای لغوی آن در زبان پهلوی، «من انتخاب می کنم» است. این نماد، یادآور هدف زندگی در روی زمین است؛ زندگی به شیوه ای که روح تعالی معنوی پیدا کند و به اهورا-مزدا بپیوندد. این حالت را در اوستا Frasho-kereti می گویند.

این نشان، تعمیم یافته نماد «صفحه بالدار» مصری های باستان است که به عنوان نماد پادشاهی استفاده می شده و بعدها نیز به سرزمین آشور راه یافته است. به هرحال این نماد در دین زردشتی با هدف بازنمایی روح انسانی استفاده شده است.

در دین زردشت اعتقاد بر این است که در طبیعت دو نیروی متضاد خیر (سپنتا مینو - اثر روشنی ) و شر (انگره مینو - اثر تاریکی) وجود دارد که همواره در حال نبرد با یکدیگرند. روح انسان بین این دو نیرو گرفتار است و توسط هر یک از آن ها به سمت خوبی ها و بدی ها کشیده می شود. دو پای منحنی بلند پایین تصویر که به حلقه (روح فرد) متصل شده اند، نمایشگر این دو نیرو هستند.

در وسط فروهر یک حلقه وجود دارد که نمادی از روح فرد است. شکل دایره آن یادآور ابدی و ازلی بودن روح است و بال های دو طرف، وسیله روح هستند برای پیشرفت و رشد. هر یک از این بال ها سه لایه دارند که یادآور راه آشا یا آرتا (Asha) است: پندار نیک (Humata)، گفتار نیک (Hukhta) و کردار نیک (Hvarasta). روح از طریق توسل به این سه اصل خواهد توانست به سمت تعالی پرواز کند. دامن بسته پایین نشانگر «پندار شر»، «گفتار شر» و «کردار شر» است که روح را از پرواز باز می دارد.

بدن و سر انسانی این نماد، از یک طرف نشان دهنده انسانی است که می خواهد راه خود را انتخاب کند و از طرف دیگر نشان دهنده این موضوع است که اهورا مزدا، به هر روح انسانی اختیار داده است تا بین خیر و شر به انتخاب دست بزند. چهره نیم رخ است و این به آن معنا است که با استفاده از سکان آرتا،‌ به سمت پای خیر حرکت کرده است.

بدن بالای نماد، دو دست دارد. یک دست به نشانه عمل و تلاش در راه آرتا (پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک) به سمت بالا در حال حرکت است تا به ما یادآوری کند که برای پیشرفت، نیازمند کوشش هستیم. دست دیگر حلقه ای در دست دارد. بعضی گفته اند این حلقه نشانه قرارداد و سرسپردگی به راه خیر است و برخی دیگر گفته اند این حلقه نشان دهنده تناسخ انسان در راه رسیدن به خیر است.

البته لازم به ذکر است که برخی محققان، تفسیر متفاوتی از بال ها ودامن بسته پایین ارائه می دهند. آن ها مدعی می شوند که بال ها به پنج بخش تقسیم شده اند و این پنج لایه می توانند معرف سرودهای مقدس زردشت (Gathها)، پنج بخش روز (Gehها) و پنج حس انسان باشند. و جهت حرکت توسط باله پایینی که به سه بخش پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک تقسیم شده است، مشخص می شود.

این نماد در بنای پرسپولیس و دیگر بناهای زردشتی دیده می شود. البته در جاهایی که لازم بوده در یک فضای افقی بلند جای داده شود، عناصر انسان و پاها از نماد حذف شده اند. در دوران ساسانی حلقه به عنوان نماد پادشاهی به کار رفته و به شکل هاله تقدس، به بالای سر فرد انتقال یافته است

ستاره داود (Star Of David)

نمادی که ما اون رو به عنوان ستاره داود می شناسیم، دو مثلث در هم پیچیده هستند که تشکیل یک ستاره شش گوشه می دهند. در این نماد، یک مثلث رو به بالا و مثلث پایین رو به پایین قرار گرفته است. به هنگام شرح این ستاره شش گوشه باید در نظر گرفت که همین نماد با عناوین دیگر در تاریخ بشر بارها و بارها دیده شده است و حتی در دوران پیش از تاریخ نیز ردپاهایی از آن به چشم می خورد. ستاره شش گوشه نشانه چاکرای قلب است، به عنوان نماد مقدس اتحاد زن و مرد استفاده شده، در یونان نشانه ازدواج مقدس (Hieros Gamous) بوده و در هند به عنوان نماد رقص کیهانی شیوا و شاکتی به کار رفته است. اما آن چیزی که اینجا مورد نظر ما است، به طور خاص مفهوم "ستاره داود" یهودی ها است و نه ستاره های شش گوشه مشابه.
معروف است كه سليمان نبي(ع) اولين بار از آن به عنوان مهر استفاده نمود. بنابراين اين علامت مهر يك پيامبر و در نتيجه نشاني الهي است.
یهودی ها در اکثر طول تاریخ شان، قومی سرگردان بوده اند که بدون داشتن حکومتی خاص، تنها حامی خود را خداوند می دانسته اند. ستاره داود را بسیاری از علمای یهودی، نمادی شش گوشه دانسته اند که نشان دهنده حاکمیت خداوند بر کهکشان و حمایت وی از یهودی ها از هر شش جهت است (شمال،‌ جنوب، شرق، غرب، بالا و پایین). با همین استدلال، آنچیزی که ما آن را ستاره داود می نامیم، در زبان عبری Magen David یا "سپر داود" خوانده می شود و گفته می شود که داود در جنگ ها این ستاره شش گوش را به نشانه تحت حمایت قادر متعال بودن خود، بر سپرش نقش می کرده است.

تئوری دیگر این است که در طول شورش های Kochba ( در قرن اول ) روشی جدید برای ساخت سپرها کشف شده بود که طی آن با استفاده از دو مثلث به هم پیچیده در پشت سپر، قدرت دفاعی آن را تقویت می کردند.

در متون کابالا (مجموعه آموزه های یهود) دو مثلث به دوگانگی درونی انسان تعبیر شده است: خیر در برابر شر، روح در برابر جسم و غیره. در عین حال گفته می شود که دو مثلث، نمادی از رابطه دو طرفه قوم یهود و خدا است. مثلث رو به بالا، نشان دهنده کارهای خوبی هستند که به سمت بالا جریان می یابند و به نوبه خود خیر را از سمت خداوند به سمت پایین جاری می کنند. این جریان دوم، با یک مثلث به سمت پایین نشان داده می شود.

گمان دیگر، این است که این نماد شش گوشه، شکلی است که از یک مرکز شکل گرفته و وجود یافته است. مرکز شکل نمایش دهنده بعد معنوی جهان است که توسط ابعاد مادی احاطه شده است. همچنین شش گوشه می تواند نشانگر شش روز کاری هفته باشند که طی آن ها خداوند جهان را آفریده است. در این تفسیر مرکز شکل، سبت (شنبه، روز استراحت و دعای یهودی ها) خواهد بود که شش روز دیگر هفته را در تعادل قرار می دهد.

در نهایت لازم است گفته شود که این نماد بارها و بارها با اهداف تحقیر آمیز به کار رفته است. بعضی ها به استهزاء می گویند که دو مثلث در خلاف جهت یکدیگر نمایاننده تضادهای موجود میان قوم یهود هستند. علاوه بر این در دوران نازی ها، حکومت عثمانی بر فلسطین و ... نیز یهودیان به شکلی تحقیر آمیز مجبور بودند بازوبندهایی حاوی این نماد بر بازو ببندند تا همه جا شناخته شوند. در پاسخ به این تحقیرها، امروزه دولت اسرائیل این نماد را به رنگ آبی بر روی پرچم خود نقش کرده است، اما فراموش نکنیم که این نماد نه نماد اسرائیل است و نه حتی نماد یهودیت، نماد اصلی یهودیت شمعدان هفت شاخه ای است که خودشان آن را Menorah می نامند
مثلث متساوي‌الاضلاع نماد ارزش‌هاي برابر است و ماسون‌ها آن را با نام ستاره داوود مي‌شناسند كه از جاي گرفتن يك مثلث متساوي‌الاضلاع بر روي يك مثلث ديگر شكل مي‌گيرد. امروز آن را سمبل قوم يهود مي‌دانند كه بر پرچم اسرائيل نيز ديده مي‌شود. اما در حقيقت اصل آن مصري است. اولين بار شواليه‌هاي معبد آن را در تزيين ديوار كليساها به كار بردند، چون آنها اولين كساني بودند كه در اورشليم به حقايق مهمي دربارة مسيحيت دست يافتند. بعد از ازميان رفتن معبديان اين نشان در كنيسه‌ها به كار رفت. اما ما در فراماسونري بي‌شك با همان مفهوم كهن مصري از آن بهره مي‌گيريم و به اين صورت دو نيروي مهم را با هم تركيب مي‌كنيم. با پاك كردن قسمت بالا و پايين دو مثلث به علامت نادري مي‌رسيم كه آن را خوب مي‌شناسيد.
ستاره داوود ستاره 6 گوش منشكل از دو مثلث و در اصل دو هرم مي باشد. يكي با راس رو به بالا (سمبل قدرت مصريان) و ديگري هرم واژگون است كه با قدرت الهي، ظالمان سرنگون مي گردند.
در مورد زمان پيدايش آن اختلاف نظر وجود دارد، ستاره داوود را برخي سپر حضرت داوود مي دانند ولي برخي ديگر شكل گيري اين ستاره را از قرن 6 - 7 ميلادي ميدانند كه بر اساس عرفان يهود داراي ارزش هاي متفاوتي است


صليب شكسته swastika

طرحي که ما امروزه آن را با نام صليب شکسته مي شناسيم يک نماد مذهبي قديمي و تقريبا جهاني است. اين نماد تقريبا در تمامي قاره ها مشاهده شده و ازگذشته بسيار دور در فرهنگ انسان هاي اعصار مختلف حضور داشته است. گاهي در ميان مردمان غيرسلتي انگلستان (پيکت ها) به نشانه سفرهاي خورشيد بر روي صخره ها حک شده است. گاهي تزيين بخش کوزه هاي سفالي يونان باستان بوده و گاهي روي سلاح هاي جنگي مردم اسکانديناوي ديده شده است و حتي بيش از هفت هزار سال قبل، در منطقه‌ اي که امروزه آن را فرانسه مي شناسيم اين نشان روي ديوار غارها کنده شده. صليب شکسته مشخص کننده آغاز بسياري از متون مقدس بودايي است و معمولا در مجسمه سازي شرقي، نمادي از جاي پاي بودا محسوب مي شود. در دين جين، صليب شکسته مشخص کننده تيرتانکارا سوپارسوا (Tirthankara Suparsva) هفتمين جينا (مقدس) است. براي بوميان آمريکا، اين نماد نشان دهنده خورشيد، چهار جهت و چهار فصل است.

صليب شکسته، يک صليب خورشيدي است با شاخه هايي که نود درجه به راست خم شده اند که اين خم شدگي نشانه چرخش و دوران است. قرن ها پيش از آنکه اين علامت توسط حرب نازي و هيتلر در آلمان استفاده شود، نمادي مقدس در اديان هندو، جين و بوديسم بوده است و در اديان الحادي اسکانديناوي، باسک، بالتيک و سلتيک نيز رواج داشته است و بارها و بارها در تروا، مصر، چين، کره و ژاپن باستان نيز مشاهده شده است.

نام اين نماد (Swastika) از زبان سانسکريت مشتق شده است. عبارت Su به معناي "خوب" و عبارت Vasti به معناي "وجود" است و ترکيب آن ها را مي توان چيزي شبيه به "خوش زيستي، رفاه، سلامتي" ترجمه کرد. به همين دليل در هند اين نماد به عنوان طلسم باروري و شانس استفاده مي شود. حتي در اوايل قرن حاضر نيز اين نماد به عنوان نماد شانس در کارت هاي پستي استفاده شده و حتي در جنگ جهاني اول صليب شکسته نشانه روي دوش لشکر چهل و پنجم آمريکا بوده است.

صليب شکسته پيچيده به راست در هند نماد خورشيد و انرژي مثبت نيز هست و معمولا در ارتباط با خداي گانش (Ganesh، خداي موفقيت و ثروت) قرار مي گيرد و حتي در نقاشي ها، اين خدا نشسته بر گل نيلوفري نشان داده مي شود که روي يک صليب شکسته قرار دارد. اين نماد نشان دهنده سيرتکاملي جهان و در عين حال مرتبط با خورشيد و خداي خورشيد (سوريا) است. هر بازوي صليب شکسته به يک جهت اشاره مي کند و به همين دليل نشاني از استواري و پايداري است و به همين دليل بر ديوار معابد نقاشي مي شود، در مراسم عروسي حضور پيدا مي کند و بر روي هدايا قرار مي گيرد. بعضي هندوها، معسلامح اين نماد (يعني صليب شکسته با پيچش به سمت چپ که گاهي Sauwastika ناميده مي شود) را نشانه نيروهاي مخالف و حمايت کننده از تاريکي و نمادي از خداي کالي مي دانند. ترکيب اين دو صليب در کنار يکديگر براي شرقي ها نشان دهنده نماد يين و يانگ در تائوئيسم خواهد بود. همچنين صليب شکسته در نمادهاي مرتبط با خانواده هاي فئودال اروپايي بسيار به کار رفته است.

صليب شکسته در هنر و متون بودايي با عنوان مانجي (Manji) استفاده شده است و نشان دهنده دارما (دکترين بودا درباره نظم جهاني) و توازن نيروهاي متضاد است. هنگامي که به چپ پيچيده باشد به آن اومته مانجي (Omote Manji) يا مانجي پيشين مي گويند که نماياننده عشق و رحمت است. هنگامي که به راست پيچيده باشد، اورا اوموجه (Ura Omoje يا اوموجه معسلامح) نام مي گيرد و نمايشگر قدرت و هوش هستند. مانجي متعادل معمولا در آغاز و پايان متون بودايي گذاشته مي شوند. اين نماد گاهي بر سينه مجسمه هاي بودا ديده مي شود اما بايد توجه کرد که پس از جنگ جهاني دوم، بسياري از بودايي ها براي جدا نگاه داشتن خود از ايدئولوژي نازيسم، سمت شکستگي صليب را تغيير داده اند و شکستگي را به سمت چپ تصوير کرده اند. اين نماد اين روزها روي غذاهاي ژاپني و چيني ديده مي شود که نشان دهنده گياهي بودن مطلق آنان است تا نشان دهد که مصرف آن براي بودايي هاي راست ايمان ايرادي ندارد. همچنين چيني ها و ژاپني هاي بودايي براي پيشگيري از شرور، اين نماد را بر يقه پيراهن کودکان نقش مي کنند. البته بايد توجه کرد که صليب شکسته با شکستگي به سمت چپ، در داخل هند بسيار کم ديده مي شود چرا که همانگونه که ذکر شد، نمادي از نيروهاي تاريکي و شر است.

در دين جين، صليب شکسته تنها نماد مقدس است و يکي از 24 نشانه مبارک به حساب مي آيد. اين نماد نشان دهنده هفتمين آرهات عصر حاضر است. اين نماد بايد در تمامي کتاب ها و معابد جين حضور داشته باشد و جشن ها معمولا با ايجاد اين نماد توسط برنج در محراب ها شروع مي شود و خاتمه مي يابد.

در اروپاي پيش از مسيحيت که اديان الحادي در آن حکمفرما بودند، صليب شکسته يک نماد خورشيدي محسوب مي شد اما در بسياري از موارد ديگر، کاربرد آن آنقدر قديمي است که نمي توان درباره مفهوم آن اظهار نظر قطعي کرد. در مناطق بالتيک صليب شکسته گاهي "صليب رعد" خوانده شده و با خداي رعد پرکونز (Perkons) مرتبط دانسته شده است.

اين نماد در منطقه تروا نيز مشاهده شده و به گمان مورخين، نمادي از مهاجرت مردم آريايي بوده است و به همين دليل نيز به عنوان نماد نژادپرستان آلماني انتخاب شده است.


هلال ماه و ستاره (Star and crescent / Moon and Star)

‌این نماد در سطح جهان معمولا به عنوان نماد «اسلام» شناخته می شود و حتی تعدادی از کشورهای اسلامی، آن را بخشی از پرچم ملی خود اعلام کرده اند (از جمله ترکیه و پاکستان). این نماد از دو بخش تشکیل شده است. یک هلال ماه و یک ستاره پنچ گوشه. ترکیب این دو به عنوان یک نماد مستقل، به دوران سومرهای باستان بر می گردد که در آن تمدن از این نماد به عنوان هماهنگی خدای خورشید و خدای ماه استفاده می شده (اولین آثار مشاهده شده بر می گردد به سالهای 2100 قبل از میلاد). در موارد دیگر این نماد نشان دهنده الهه های تانیت (الهه اصلی کارتاژها) و حتی دایانا (خدای حیوانات وحشی و شکار در میان رومیان) بوده است.

در دوران گسترش اسلام، نماد هلال ماه ( به شکل ) به عنوان علامت شهر کنستانتیپول، مرکز امپراتوری روم شرقی استفاده می شد. وقتی که مسلمانان در 1453 این شهر را فتح کردند، علامت آن را نیز برای خود برگزیدند و تنها آن را چرخاندند تا نمایاننده یک ماه رو به افول (در نیمکره شمالی) باشد. بعدها این علامت به عنوان نماد عثمانی ها پذیرفته شد و از آنجایی که در آن دوران سلسله عثمانی سردمدار سیاسی اسلام بود، در جهان این نماد به عنوان نماد اسلام شناخته شد. در اوائل قرن 19، یک ستاره در کنار این ماه قرار گرفت و بعد از چندی به یک ستاره دقیقا پنچ گوش تغییر کرد. از ابتدای قرن بیستم، کشورهای اسلامی دیگری نیز این نماد را در پرچم خود قرار دادند.

ستاره پنج گوشه در این نماد، به تعبیر عده ای نشان دهنده پنج رکن دین اسلام است :

شهادت به اینکه خدایی جز الله نیست و محمد رسول او است
نماز
زکات
روزه ماه رمضان
حج
همانگونه که دیده شد، این نماد چندان ریشه در باورهای اسلامی ندارد و در قرآن یا سخنان محمد (پیامبر اسلام) نیز از آن سخنی به میان نیامده است. به همین دلیل بعضی از مسلمانان آن را به عنوان نماد دین خود قبول ندارند و حتی عده ای آن را علامتی کفر آمیز می دانند. امروزه در مواردی (از جمله پرچم ترکیه) فاصله ستاره با ماه بیشتر شده است تا ظاهر نماد با قوانین ستاره شناسی مطابقت داشته باشد

نشان رائيلسم

توضيح در مورد اين آيين:
آیین رائیل یکی از آیین های مبتنی بر UFO (بشقاب پرنده ها و موجودات فضایی) است که بر خلاف دیگر آیین های مشابه، خلقت را بر اساس مراجعه به کتب مقدس توضیح می دهد. هسته مرکزی اعتقادی این آیین این است که عبارت "الوهیم" (Elohim) در کتاب مقدس یهود به جای "خدا" باید به "آنانی که از آسمان آمده اند" ترجمه شود. بنا به اعتقاد این گروه، الوهیم از سیاره ای دیگر آمده اند و باعث ایجاد حیات بر روی زمین شده اند. آن ها اعتقادی به خدا ندارند و در عوض الوهیم (خالقان علمی ما) را مبداء حیات هوشمند در زمین می دانند

نماد اولیه یک صلیب شکسته محصور در ستاره داود بود. صلیب شکسته هیچ ربطی به نازی ها نداشت بلکه به معنای قدیمی شرقی خود، نشان دهنده حرکت چرخشی عالم وجود بود.
نماد فعلی رائیلیان، همان ستاره داود است که یک کهکشان در حال چرخش را احاطه کرده است. این نماد پس از اینکه نماد قبلی به خاطر مشابهتش با صلیب شکسته برای یهودی ها خصمانه تشخیص داده شد، تغییر کرد.

نيلوفر آبي

نیلوفر آبی در هندو، بودیسم و ادیان مصری مقدس شناخته شده است. نیلوفر آبی (لوتوس) نوعی زنبق آبی است که با رشد در آب های گل آلود،* شکوفه می دهد و به همین دلیل مظهر خلوص، پاکدامنی و همچنین رستاخیز شناخته می شود.

نیلوفر آبی همچنین یکی از هشت نشانه سعادت در بودیسم است. نیلوفر آبی هشت برگ در ماندالاهای بودایی به عنوان نمادی از هماهنگی کیهانی به کار رفته است. در همین متون، نیلوفر هزار برگ نمادی از روشن شدگی معنوی است. همچنین شکوفه نماد نیروهای بالقوه است. مانترای (دعاهای یک یا چند کلمه ای) مشهور بودایی "Om mane padme" به روشن شدگی «گوهر در نیلوفر» اشاره دارد.

در اسطوره شناسی مصری، نیلوفر آبی با خورشید مرتبط است چرا که در روز شکوفه می زند و در شب بسته می شود. همچنین این باور وجود دارد که نیلوفر آبی به خورشید حیات داده است.
__________________

چهار عنصر كلاسيك

بسیاری از فلاسفه قدیم به شکلی از چهارعنصر اصلی تشکیل دهنده جهان برای توضیح الگوهای موجود در طبیعت اعتقاد داشته اند. شکل یونانی این اعتقاد که به دوران پیش از سقراط بازمی‌گردد در طول قرون وسطی و رنسانس نیز به حیات ادامه داد و تاثیر خود را بر اندیشه و فرهنگ اروپایی برجای گذاشت. البته این اعتقاد به چهار عنصر بسیار پیش از این در ایران، هند، چین و خاور دور نیز حضور داشته اند و به راحتی می‌توان حضور آن را در عقاید زرتشتی، بودایی، هندو و تقریبا تمامی ادیان سری (Esoteric) نشان داد.

در یونان باستان، چهار عنصر اصلی، آتش، خاک، هوا و آب بودند که این الگو تقریبا در همه جا تکرار شده است. افلاطون از این عناصر را دارای ریشه‌های پیشا-سقراطی می‌داند. نمودار روبرو نشان دهنده خصوصیت هر یک از این چهار عنصر است:

آتش، گرم و خشک است
خاک سرد و خشک است
هوا گرم و تر است
آب سرد و تر است
به گفته گالن (Galen) این عناصر توسط هیپوکراتوس (پدر پزشکی مدرن) برای توضیح بدن انسان به عنوان چهار نوع مزاج گوناگون به کار رفته است : صفرای زرد (آتش)، صفرای سیاه (خاک)، خون (هوا) و بلغم (آب).

بعضی کیهان شناسان عنصر پنجم (اثیر یا اتر) را نیز به چهار عنصر فوق الذکر اضافه کرده اند. از جمله ارسطو که با اعتقاد به اینکه آب، باد، هوا و خاک عناصر زمینی و فساد پذیر هستند،‌ ستارگان را از اثیر / اتر می‌دانسته. اثر (Aether) در یونانی از ریشه Eternity (ازلی و ابدی) گرفته شده است.

لازم به ذکر است که بعضی متخصصین امور خفیه (Occultist) امروزی، این چهار عنصر ابتدایی را نمادی قدیمی از چهار حالت ماده دانسته اند. خاک برای جامد، آب برای مایع، هوا برای گاز و آتش برای پلاسما.

محققان درباره مشابهت این چهار عنصر بنیادین در بسیاری از فرهنگ‌ها تذکر داده اند که این چهار عنصر پایه حیات برای انسان‌ها بوده اند. خاک، غذای ما را تامین می‌کرده، آب و هوا لازمه ادامه حیات ما بوده اند و خورشید و آتش، گرما بخش زندگی بوده اند پس طبیعی است که بسیاری از گرایش های دینی، مفاهیمی خاص برای این چهار عنصر ابداع کنند یا حتی فلاسفه این چهار عنصر را عناصر اولیه جهان بدانند.

نکته : ارزشمند است بدانیم که در هندوئیسم و در سنت‌های ژاپنی، عنصر پنجم فضا (Space) و تهی (Void) است.

خاك
خاک یا زمین یکی از عناصر اربعه جهان باستان در فرهنگ یونانی و بسیاری از فرهنگ دیگر باستانی است. خاک سرد و خشک است و بر اساس نظر افلاطون با معکب مرتبط است.

در سنت ویکا (ویکان؛ نوعی رجعت مدرن به ادیان چند خدایی جهان پیش از مسیحیت) خاک با جهت شمال، فصل زمستان و رنگ سبز مرتبط است. خاک معمولا با مربع سبز، طبل، پوست حیوانات، سکه‌، طلسم پنج گوش، شیر، ضربان قلب، جواهرات، استخوان و چوب بلند نمایش داده می شود. خاک نمایش دهنده قدرت، وفور، پایداری و زنانگی است. در مناسک خاک از طریق دفن کردن اجسام در آن، گیاه‌ها یا ساخت اشکال با چوب یا سنگ حضور پیدا می‌کند.

تجلی عنصر خاک معمولا به شکل گیاهان و درختان، کوه‌ها، جنگل، غار و باغ است. در میان حیوانات نیز گوزن، گاو نر، خوک ماده، خرس و مار و تمامی حیوانات زندگی کننده زیر خاک یا نقب زن (مثل موش کور و خرگوش) نمایندگان عنصر خاک هستند. موجودات علوی ای همچون فاون/ساتیر(موجود نیمه بز و نیمه انسان)، دیو و گورزاد (Gnome) و حوری و جن جنگلی نیز با این عنصر مرتبط هستند. مکان خاک در پنج ضلعی (پنتاگون) در سمت چپ پایین است. در چین و ژاپن عنصر زمین توسط لاک پشت، در آزتک ها با خانه، در هندو با نیلوفر آبی، در یونان با چرخ و در مسیحیت با گاو نر نشان داده می شود.

حضور نماد خاک، نشان دهنده امور مالی، تجاری، پولی، خانه، فامیل و امنیت فیزیکی است. مشخص است که اطمینان مالی نیز بخشی از امنیت دنیای فیزیکی به شمار می رود. لازم به ذکر نیست که عنصر زمین، بخشی از «مادر زمین» است و به همین دلیل کاملا مرتبط با طبیعت و هر چیز که شکلی مادی داشته باشد بخشی از این طبیعت به شمار می رود

آب
آب یکی از چهار عنصر کلاسیک یونان باستان و بسیاری دیگر فرهنگ های جهان است. آب سرد و تر طبقه بندی می شود و بنا بر نظر افلاطون، با بیست وجهی مرتبط است.

در سنت‌های ویکا (شکلی از ادیان مدرن چند خدایی که به مفاهیم پیشا-مسیحی رجعت می‌کنند و از دید مسیحیان به جادوگری می پردازند) آب با جهت غرب، فص پاییز و رنگ آبی مرتبط است. این مفهوم گاهی با یک هلال آبی، جام، زنگ، صدف، سنگ صفیر و لاجورد، اشک و دیگ‌های بزرگ بازنمایی می‌شود. آب در علوم سری نشان دهنده هیجانات و احساسات، علم، روح و زنانگی است. در مناسک آب معمولا با ریخته شدن روی اشیای دیگر، دم کردن، جادوهای شفا بخشی، حمام‌های رسمی و رها سازی اشیا در تلاطم آب، کاربرد پیدا می‌کند.

در اندیشه تائوئیستی، آب بازنمای هوش و فرزانگی است اما حجم زیاد آن می‌تواند باعث مشکل شدن انتخاب و پیگیری امور شود. عنصر آب، به راحتی می‌تواند بر عنصر آتش فایق شود ولی خود تحت سلطه عنصر خاک است.

آب به شکل رود، دریا، اقیانوس، دریاچه، فوران، مه، نوشیدنی‌ها و باران ظاهر می‌شود. در میان حیوانات دلفین، فوک، لاک پشت و انواع ماهی نشان دهنده آن هستند. همچنین موجودات علوی ای همچون پری دریایی (Undine/Mermaid)، حوری دریایی (Oreade/Naiad) و اژدها و ماردریایی نیز با آب مرتبط هستند. در پنج ضلعی (پنتاگرام) مکان آب در سمت راست بالا است. در چین و ژاپن لاک پشت سیاه نماد آب است. در دین آزتکی، عصا و درهندوئیسم، یک جام خون.
باد_هوا

هوا یکی دیگر از عناصر چهارگانه جهان باستان است. هوا گرم و تر است و بر اساس نظرات افلاطون با هشت ضعلی مرتبط است.

در سنت ویکا (یا ویکان؛ رجعت مدرن به عقاید چند خدایی پیش از مسیح) هوا با جهت شرق، فصل بهار و رنگ زرد مرتبط است. هوا معمولا با دایره زرد، فلوت، پر، نفس، پنکه، شیشه، زنگ و ناقوس، الماس، سوت و بخور و شمشیر نشان داده می شود. هوا نشان دهنده فرزانگی و هوش، ارتباطات، نیروهای ذهنی (Psychic) و مردانگی مرتبط است. در مناسک هوا از طریق قرار دادن اشیا در معرض باد، آرماتراپی (درمان از طریق روایح)، آوازها و معلق کردن اشیا در هوا حضور پیدا می کند.

تجلی‌های عنصر هوا عبارتند از باد، آسمان، طوفان، ابر و آواز پرندگان. پرندگان، بخصوص عقاب و باز و اصولا هر چیزی که پرواز می کند (مثل پروانه) نمایندگان این عنصر در بین حیوانات هستند. موجودات هوایی علوی هم شامل جن‌های هوایی، پری‌ها و شیردال‌ها (Griffin) هستند. مکان هوا در پنج ضلعی (پنتاگرام) در بالای سمت چپ است. هوا در چین و ژاپن با اژدهای آبی، در آزتک با خرگوش در هندو و یونان با شمشیر و در مسیحیت با عقاب نشان داده می شود.

حضور عنصر هوا معمولا نمادی از امور روحانی، رشد فکری، منطق‌گرایی و الهامی است. حوزه های اندیشه همچون علم و منطق و فن‌آوری‌های مرتبط با ارتباطات نوشتاری و گفتاری نیز تحت سلطه عنصر هوا هستند. با این تفسیر، هر عملی که انجام بشود عنصری از هوا در خود دارد چرا که در لحظه ای به شکل حرف یا فکر حضور داشته است.
__________________

آتش
در اندیشه یونان باستان و بسیاری فرهنگ های دیگر، آتش یکی از چهار عنصر کلاسیک است. آتش گرم و خشک است و بر اساس اندیشه‌های افلاطون با چهارضلعی مرتبط است.

در سنت ویکا (یا ویکان؛ نوعی رجعت مدرن به ادیان چند خدایی پیشا-مسیحی) عنصر آتش با جهت جنوب، فصل تابستان و رنگ قرمز مرتبط است. این عنصر معمولا با مثلث قرمز، خون، شمع، گیتار، یاقوت و بخور نشان داده می شود. آتش نمایشگر انرژی، الهام، هیجان و مردانگی است. در مناسک، آتش با سوزاندن اجسام، جادوهای عشق، آشپزی و روشن کردن شمع و آتش حضور پیدا می کند.

ظهور عنصر آتش توسط خورشید، صاعقه، آتشفشان و هر شکلی از نور یا اجاق امکان پذیر می شود. همچنین این اعتقاد وجود دارد که هر شکلی از گربه (بخصوص شیر و ببر) ماهیت آتشی دارند و همچنین تمام موجودات درنده، از جمله گرگ. موجودات علوی آتشی نیز عبارت هستند از سمندر، عنقا، اژدها و شاهین (که البته بیشتر موجودی هوایی است). مکان آتش در پنج ضلعی (پنتاگرام) گوشه راست پایین است. در چین و ژاپن آتش با یک پرنده سرخ، در میان آزتک ها با سنگ چخماق، در هندو با صاعقه، در یونان با ترکه سیب و در مسیحیت با شیر نشان داده شده است.

حضور نماد آتش نشان دهنده اراده، شخصیت، رشد و توسعه و انرژی و نور است. آتش معمولا با جاه طلبی، رضایت، هماهنگی و تعادل مرتبط است و اراده واقعی (معنا بخشی به زندگی) را نشان می دهد.

شبدر(Shamrock, Trefoil, Cloverleaf)


شبدر به عنوان نمادی باستانی قوم سلت، نمادی همیشه حاضر در ایرلند است و در فرهنگ مدرن امروز نیز نشانه ای از خوش شانسی به حساب می آید. در دنیای مسیحیت، شبدر بخشی از تزئینات مراسم مربوط به سنت پاتریک است.

افسانه‌ای در مسیحیت کاتولیک وجود دارد که می گوید سنت پاتریک - مبلغ مسیحی قرن پنج و قدیس حامی ایرلند - از سه برگ شبدر برای آموزش تثلیث استفاده می کرده است. قرن ها قبل از وی نیز کشیش‌های اقوام گل و انگلستان باستان از همین روش برای توضیح نمادین مفهوم « سه در یک» استفاده می‌کرده اند، از جمله سه قلمرو زمین، آسمان و دریا؛ سه دوره زندگی آدمی و سه مرحله ماه.

بنا به معتقدات سلتی، شبدر جادویی است علیه شرور و این عقیده در فرهنگ مدرن نیز ظهور کرده است و بسیاری افراد یافتن شبدر چهاربرگ را نشانه‌ای از شانس و اقبال مساعد می‌دانند



درخت كريسمس_سنت نيكلاس

در روز جشن‌ كريسمس‌، مسيحيان‌ درخت‌كاجي‌ به‌ خانه‌ مي‌آورند كه‌ نشانه‌ سبزي‌، طراوت‌ واستواري‌ در همه‌ فصول‌ است‌، آنان‌، اين‌ درخت‌را با چراغ‌هايي‌ كه‌ نشانه‌ روشنايي‌ و نور است‌،تزيين‌ مي‌كنند و اين‌ سنت‌ به‌ سال‌ 510 ميلادي‌برمي‌گردد.
برروي‌ درخت‌ كاج‌ تزيينات‌ زيبايي‌ مي‌كنند،نوار سفيد روي‌ درخت‌ كاج‌، نشان‌ بر پاكي‌ مريم‌دارد، نوار قرمز نيز نشان‌ از ريختن‌ خون‌ مسيح‌ برصليب‌ است‌ و نور سبز هم‌ نشان‌ از هديه‌ خداوند،يعني‌ مسيح‌ بر نجات‌ بشر است‌. قسمت‌ بالاي‌درخت‌ كريسمس‌ با ستاره‌اي‌ تزيين‌ مي‌شود كه‌نمادي‌ از ستاره‌اي‌ است‌ كه‌ نشان‌ از تولد مسيح‌است‌ و همچنين‌ روي‌ درخت‌ كريسمس‌ را بافرشتگاني‌ تزيين‌ مي‌كنند كه‌ نشانه‌ فرشتگاني‌ است‌كه‌ بر چوپانان‌ ظاهر شدند و مژده‌ تولد مسيح‌ رادادند.


بابا نوئل‌ سمبلي‌ از كشيشي‌ به‌ نام‌ (سنت‌نيكلاس‌) كه‌ به‌ صورت‌ ناشناس‌، شبهاي‌ سرد بيرون‌مي‌رفت‌ و خود را با شنلي‌ بزرگ‌ مي‌پوشاند و درزير شنل‌ غذاهاي‌ لذيذ و هديه‌هاي‌ فراوان‌ پنهان‌مي‌كرد و به‌ كودكان‌ فقير هديه‌ مي‌كرد.
نيكلاس‌ در قرن‌ چهارم‌ و پنجم‌ ميلادي‌،زندگي‌ مي‌كرد... اولين‌ واقعه‌اي‌ كه‌ از وي‌ نقل‌شده‌، اين‌ است‌ كه‌ امپراطور كنستانتين‌ اول‌، سه‌مامور را به‌ ناحق‌ محكوم‌ به‌ اعدام‌ كرده‌ بود كه‌نيكلاس‌، با ورود به‌ خواب‌ امپراطور از مرگ‌ آنان‌جلوگيري‌ به‌ عمل‌ آورد.
هم‌ اكنون‌ در نگاه‌ بچه‌هاي‌ مسيحي‌، سنت‌نيكلاس‌ شخصي‌ است‌ كه‌ شنل‌ و كلاهي‌ قرمز، سواربر سورتمه‌ كه‌ توسط گوزن‌هاي‌ زيبا برروي‌ برف‌كشيده‌ مي‌شود، آنان‌ مي‌گويند كه‌ بابا نوئل‌،ماموريت‌ دارد تا خواسته‌ بچه‌ها را بر آورده‌ كند وبي‌صبرانه‌ منتظرند تا بابانوئل‌ از لوله‌ بخاري‌ به‌خانه‌ آنها بيايد و هديه‌هاي‌ ايشان‌ را در زيردرخت‌ كريسمس‌ يا در زير بالش‌ آنها و يا درون‌جوراب‌هاي‌ بلندي‌ كه‌ به‌ كنار لوله‌ بخاري‌ آويزان‌كرده‌اند، بگذارد. آغاز سال‌ 2006 بر مسيحيان‌مبارك‌، به‌ اين‌ اميد كه‌ شاهد صلح‌ و صفا در كره‌خاكي‌ باشيم‌، آيا در اين‌ سال‌ چنين‌ خواهد شد.
__________________

كادوسه caduceus

امروزه در بيشتر نقاط دنيا علامت پزشكي عبارت است از يك مار كه بر گرد محوري پيچيده و سر در پياله اي فرو برده است.
صاحبنظران تاريخ پزشكي معتقدند كه رابطه مار و علم پزشكي تاريخچه اي اسرارآميز دارد. براساس كاوش هايي كه در يونان انجام گرفته است حدود ده قرن پيش از ميلاد حضرت مسيح(ع) در منطقه اي به نام «اپيدور» مردم مراسم مذهبي خاصي انجام مي دادند كه آسكلپسيا (Asklepesia) ناميده مي شد.
از ديدگاه اسطوره شناسي آسكلپيوس يا خداي طب در يونان قديم از قدرتي خارق العاده بهره مند بود به طوري كه مي گويند صدها تن از رجال و جوانان و ورزشكار يوناني را از مرگ حتمي نجات مي داد. نقل است اين پزشك حاذق كه استعدادي فوق العاده داشت جراح نيز بود و براحتي سينه ها را مي شكافت و تير را از بدن ها بيرون مي كشيد. براساس افسانه هاي يونان باستان، خداي طب در طبابت از مارها كمك مي گرفت به طوري كه آنها را به نحوي تربيت كرده بود كه زخم ها را بمكند تا بيمار شفا يابد. آسكلپيوس از بيماران كم بضاعت هيچ دريافت نمي كرد و حتي در منزل بيمار نيز از آنان عيادت مي كرد. در مكتب آسكلپيوس پاكي جسم و پاكي روح هر دو ارزشمند بود. براي پاكي جسم او شست وشوهاي مكرر را پيشنهاد مي كرد و براي پاكي روح بيماران بايستي روزه هاي طولاني مي گرفتند. پس از سال ها آسكلپيوس به دست دشمنان و توسط زئوس (خداي خدايان) كشته شد، ولي سرگذشت او در افسانه هاي يونان جاودان ماند. مارهاي اين پزشك حاذق تا سال ها بعد براي درمان استفاده مي شدند و آوازه شهرتشان به كشورهاي مختلف رسيد...
ـ در ويرانه هاي بابل پياله اي كشف شده است كه بر روي دسته آن دو مار به هم پيچيده شده است و بر پشت آن نوشته شده: «براي طولاني بودن زندگي» اين پياله هم اكنون در موزه لوور نگهداري مي شود.
ـ بر سر در گچبري هاي كليساي نتردام نقشي وجود دارد كه نشان دهنده محور قائمي است كه دو مار به دور آن پيچيده شده است.
ـ كادوسه (Caduceus) كه نشانگر مار و جام است هم اكنون در اكثر نقاط دنيا به عنوان نماد پزشكي استفاده مي شود. اينكه در بعضي نمادها يك مار و در نشانه هايي ديگر دو مار وجود دارد نيز فلسفه اي ويژه دارد از ديدگاه كلي نظر بر اين است كه يك مار نماينده علوم طبيعي است و يك مار ديگر علامت فضيلت هاي معنوي. صاحب نظران معتقدند افرادي كه در نشانه كادوسه فقط يك مار ترسيم مي كنند به جنبه اخلاقي پزشكي دلبستگي ندارند و فقط اين علم را از ديدگاه علوم طبيعي پذيرفته اند. به گفته اين افراد، اولين شفا دهندگان، پيامبران بوده اند و درمان هديه اي است از جانب خداوند متعال. اين گروه معتقدند كه پايبند بودن به اصول معنوي سبب خواهد شد تا در امر طبابت بصيرتي خاص عايد پزشك شود و از موهبتي ويژه برخوردار شود. بنابراين نمي توان تقدس طب را ناديده گرفت، اما چه دليلي وجود دارد كه اين دو مار بر گرد محوري عمودي پيچيده اند. بنابر نظر برخي محققان، محور قائم دو كادوسه نشانگر اتحاد است. اين دو مار با هم مي جنگند و بايد به نحوي اين بي نظمي را به نظم مبدل ساخت. بنابراين آنها بايد متحد باشند تا بتوانند بر بيماري ها غلبه كنند...
كادوسه نشانگر اتحاد است و ميله كادوسه كه در ميان دو مار قرار گرفته آشتي و صلح برقرار كرده است. در افسانه هاي باستاني اين محور درخت زندگي است كه با نيروي توانا و بارور خود داروهاي اسرارآميز مي دهد و آب حيات مي بخشد و زندگي جاويد مي دهد...

مهدی پوره دانا بازدید : 5 شنبه 30 آذر 1392 نظرات (0)

اسلام

مسلمانان رو به کعبه نماز می‌خوانند
نزدیکترین جهت‌ها به سوی کعبه

جهت قبله در ابتدای اسلام به‌سوی بیت‌المقدس بود که در سال دوم هجرت به سمت کعبه تغییر یافت. آیات ۱۴۲ تا ۱۴۴ سورهٔ بقره در این باره نازل شدند.

علاوه بر نماز، مردگان را در قبر به شکلی روی دست راست می‌خوابانند که بدنشان رو به قبله باشد. بسیاری از کارهای مسلمانان (مانند خوابیدن، دعا کردن، غذا خوردن، نشستن و...) مستحب است رو به قبله باشد. قبلهٔ مسلمانان ابتدا به طرف بیت‌المقدس بود، که بعدها در هنگام اقامت محمد در مدینه به سوی کعبه (درون مسجدالحرام) تغییر کرد.

بهائیت

نوشتارهای وابسته: روضه مبارکه
روضه مبارکه، مقبره بهاءالله در عکا، قبله بهائیان
نزدیکترین جهت‌ها به سوی روضه مبارکه، قبله بهائیان

قبله بهائیان، روضه مبارکه مقبره بهاءالله، بنیانگذار بهائیت است. این محل در بهجی در شمال عکا قرار دارد. روضه مبارکه متبرک‌ترین و مقدس‌ترین مکان برای بهائیان است. این محل قبلهٔ بهائیان است و آن‌ها هنگام خواندن نماز، به این محل متوجه هستند و به این سمت نماز می‌خوانند.[۱]

مهدی پوره دانا بازدید : 5 پنجشنبه 28 آذر 1392 نظرات (0)

نماز به عنوان عالترین شکل عبودیّت و کاملترین صورت تعظیم و پرستش پروردگار یکی از مهمترین اعمال عبادی است که در شریعت اسلام وجود دارد و مسلمانان موظّفند که روزانه حدّاقل پنج بار آنرا به جای آورند. بعضاّ گمان می­شود که این عمل عبادی یکی از تکالیف و شرایع اسلام بوده و در دیگر ادیان آسمانی سابقه­ای ندارد. این تحقیق بر آن است تا با بررسی وجود نماز در دیگر ادیان آسمانی و مشخّصاً زرتشت، یهودیّت و مسیحیّت، نحوه‌ی انجام این عمل عبادی در شریعت آنها را مورد بررسی قرار دهد و پایان نیز به اهمیت و نیز برخی فواید و آثار آن از دیدگاه دین مبین اسلام به اختصار اشاره کند.

مفهوم شناسی

«صلوة» که در لسان شرع برای فعل عبادی خاصی یعنی همان «نماز» جعل شده است، در لغت به معنای دعا، استغفار، رحمت و مغفرت، ثنای نیکو، درود و تعظیم است[1] واگر به خداوند نسبت داده شود[2]، به معنای رحمت و ثنای بر بندگان می­باشد.[3] و در اصطلاح نیز به عملی عبادی اطلاق می­شود که متّشکل از اجزاء وشرائط خاصّی است و باید با قصد قربت به پروردگار هر روز در چند نوبت به جا آورده شود.

«صلاة» یا نماز به عنوان فعلی عبادی که به منظور دعا و نیز تعظیم الهی انجام می­شود، یکی از مشترکات ادیان الهی است، هرچند شکل و نحوه‌ی انجام آن در ادیان مختلف متفاوت می­باشد. از همین روست که در قاموس کتاب مقدس در معنای واژه نماز آمده است: «نماز معروف است و یکی از واجبات دینیه هر روز تمام ملل و مذاهب است، چه منفرداً و چه جماعتاً...» و پس از آن به شرح معنای نماز بر مبنای تورات و انجیل پرداخته تا آنکه می‌نویسد: «احدی جزمنکرین خدا منکر نماز و دعا نیست...».[4]

در نوشتار حاضر نیز از «نماز» همین معنای فوق اراده شده است و حقیقت شرعیه‌ی آن که در اسلام از این اصطلاح اراده می­شود، مدّ نظر نمی­باشد.

سابقه تاریخی نماز

یکی از قدیمی‌ترین عباداتی که در تمامی ادیان گذشته وجود داشته، نماز است. در برخی از روایات به نماز تعدادی از انبیاء الهی از حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه اسلام تا حضرت خاتم صلی الله و علیه و آله و سلم اشاره شده است که برخی از آنها به این شرح است:

1- نماز حضرت آدم (علیه السلام): از صُحُف حضرت ادریس نقل شده که در نخستین روز اقامت حضرت آدم (علیه السلام) و حوا در زمین، خداوند، نماز عصر و مغرب و عشاء را مجموعاً 50 رکعت به حضرت آدم واجب کرد.

2- نماز حضرت شیث (علیه السلام): وقتی حضرت آدم (علیه السلام) فوت کرد حضرت شیث (علیه السلام) او را غسل داد و بر وی نماز خواند.

3- نماز حضرت ادریس (علیه السلام): در روایت امام صادق (علیه السلام) به یکی از یاران خود سفارش می‌فرمایند: وقتی به مسجد کوفه شرفیاب شدی به مسجد سهله نیز برو در آنجا نماز بخوان و از خدا طلب حاجت کن زیرا مسجد سهله خانه‌ی حضرت ادریس است که در آن خیاطی می‌کرد و در آن نماز می‌خواند.

4- نماز حضرت نوح (علیه السلام): کشتی نوح دارای پنجره‌ها و سوراخ­هایی بود که از آن نور خورشید به داخل منعکس می­شد و از این طریق وقت نماز را تعیین می‌کردند.[5]

5- نماز حضرت شعیب (علیه السلام): خداوند در سوره هود آیه88 می‌فرمایند «گفتند ای شعیب آیا نمازت به تو دستور می‌دهد که ما آنچه را پدرانمان می‌پرستیدند ترک گوییم و آنچه را می‌خواهیم، در اموالمان انجام ندهیم؟ که همانا تو مرد بردبار و رشیدی هستی.»

این جمله گفتار مردم مدین در ردّ حجّت شعیب (علیه السلام) است. اهل مدین دعوت شعیب (علیه السلام) را مستند به نماز او کردند، چون در نماز دعوت به معارضه‌ی با آن قوم در بت پرستی و کم فروشی آنهاست و این همان سرّی است که آنها از آن اینگونه تعبیر کرده‌اند؛ «اَصَلاَتُک تَامُرُکَ اَن نَترُک...» یعنی آیا نمازت، تو را امر کرده که ما بت پرستی را ترک کنیم.[6]

6- نماز حضرت الیاس (علیه السلام): روزی حضرت الیاس (علیه السلام) به گریه و زاری درآمد. خداوند به فرشته مرگ فرمود: از الیاس سؤالی کن که سبب گریه‌ات چیست؟ برای دنیا است و یا مرگ؟ حضرت الیاس (علیه السلام) جواب داد نه این است و نه آن است، بلکه گریه‌ی من بخاطر این است که دیگر زنده نخواهم بود تا به ذکر و مناجات خدا پردازم. خداوند به فرشته‌اش فرمود: از او دست بردار و روح او را قبض نکن چرا که او زندگی را برای بندگی و ذکر می‌خواهد.[7]

نماز در برخی ادیان الهی

پس از بیان مختصری از مفهوم نماز و نیز سابقه‌ی تاریخی آن در بین انبیاء الهی در ادامه به شکل نماز در چهار دین الهی یعنی زرتشت، یهودیّت، مسیحیّت و اسلام خواهیم پرداخت.

نماز در آئین زرشت

نماز در دین زرتشت به اینصورت است که آتشی افروخته می‌شود و در حالی که دست‌ها به سوی آسمان بلند است و سر نیز به احترام تعظیم الهی خم شده، برگرد اهورا مزدا می­چرخند و سرودها و شعرهایی نیز با آوازی رسا و زیبا خوانده می‌شود.

این نماز، نمازی بی‌پیرایه و همراه با تفکر در وجود خود و اهورا مزدا است که شخص را به اهورا مزدا نزدیک‌تر می­کند. شخص زرتشتی در هنگام نماز، آتش سوزان مادی را نمی‌بیند و به آن توجهی نمی‌کند؛ بلکه چیزی که توجه او را جلب می‌کند، آتش فروزان مینوی است که در دل همه‌ی افراد وجود دارد.

بنابر سنت زرتشتی، پنج بار در شبانه روز نماز خوانده می‌شود که خواندن آن نیز بر آنها واجب است. هر نماز با این مضامین آغاز می‌شود: «خشن‌اتره، اهورامزدا» یعنی خشنود می‌گردانم اهورا مزدا را. و آنگاه ادامه می دهند: « ایمان دارم به کیش مزدا پرستی که آورده‌ی زرتشت است. پیرو آموزه‌های اهورایی هستم که از دروغ و دوگانه پرستی به دور است».

زرتشتیان هر 24 ساعت را به 5 گاه تقسیم می‌کنند و آداب مذهبی تابع این زمان­های مشخّص هستند.

نمازهای پنجگانه به صورت زیر می‌باشد:

1- نمازگاه هاون (هاونی، ونگاه): نماز بامداد است و هنگام آن از طلوع آفتاب تا نیمروز است. بعد از مضامینی که در بالا ذکر کردیم در ادامه می‌گویند: «من ستایش می‌کنم و ارج می‌نهم و خشنود می‌کنم فرشته پاسبان بامداد پاک و سازنده را. من ستایش می‌کنم و ارج می‌نهم و خشنود می‌کنم آن سرور دهکده (ویس) را که پاک و دادگستر و سازنده است.

2- نمازگاه درپتون (رپیتون، رپیتوهنگاه) هنگام آن از نیمروز تا سه ساعت بعدازظهر است. بعد از فقرات ابتدایی می‌گویند: من ستایش می‌کنم و ارج می‌نهم و خشنود می‌کنم فرشته پاسبان نیمروز پاک را (رپیتون). من ستایش می‌کنم و ارج می‌نهم و خشنود می‌کنم آن سرور شهر (نه نتو) را که پاک و دادگستر و سازنده است.

3- نمازگاه ازیران (ازیرینگاه) موقع آن از سه ساعت بعداز ظهر تا غروب آفتاب است. بعد از فقرات مشترکی که در همه‌ی نمازها وجود دارد، می‌گویند: من ستایش می‌کنم و ارج می‌نهم و خشنود می‌کنم فرشته پاسبان پیشین پاک را. من ستایش می‌کنم و ارج می‌نهم و خشنود می‌کنم آن سرور کشور (رفیو) را که پاک و دادگستر و سازنده است.

4- نمازگاه سروترم: (ایویسروتریم، اویسروتریمگاه) وقت آن از غروب آفتاب تا نیمه شب است. بعد از فقرات مشترک می‌گویند: من ستایش می‌کنم و ارج می‌نهم و خشنود می‌کنم فرشته پاسبان شب پاک را. من ستایش می‌کنم و ارج می‌نهم و خشنود می‌کنم همه رهروان راه اشویی زرتشت را و سرور اشوان را.

5- نمازگاه اوشهی نا ای (اوشهین، اوشهین گاه) هنگام آن از نیمه شب تا طلوع خورشید است. بعد از مضامین: من ستایش می‌کنم و ارج می‌نهم و خشنود می‌کنم فرشته پاسبان پگاه پاک را. من ستایش می‌کنم و ارج می‌نهم و خشنود می‌کنم آن سرور خانه که پاک و سازنده و دادگر است.

زرتشتیان، نمازهای دیگری نیز دارند که در شبانه روز می‌خوانند. معروف‌ترین این نمازها، نماز سروش باج است.[8]

نماز در آئین یهودیّت

زمانیکه حضرت موسی (علیه السلام) در جهت انجام رسالت الهی خویش به همراه همسرش از وطن هجرت کردند و دچار سختی‌ها شدند، خداوند برای آرامش او به وی وحی نمود که: «واَقم الصلوة لذکری»[9] یعنی نماز را برای یاد من بپادار. و در آیه دیگری به موسی و هارون دستور داده شده که نماز را به پا دارید.[10]

همچنین در قرآن کریم در آیه 83 سوره بقره، ضمن اشاره به پیمانی که از بنی اسرائیل گرفته شده نماز به عنوان یکی از ارکان این پیمان شمرده شده است. در این آیه می­خوانیم:

«وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّـهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِّنكُمْ وَأَنتُم مُّعْرِضُونَ» (و چون از فرزندان اسرائيل پيمان محكم گرفتيم كه: جز خدا را نپرستيد، و به پدر و مادر، و خويشان و يتيمان و مستمندان احسان كنيد، و با مردم [به زبان‌] خوش سخن بگوييد، و نماز را به پا داريد، و زكات را بدهيد؛ آنگاه، جز اندكى از شما، [همگى‌] به حالت اعراض روى برتافتيد)

 این آیه بطور آشکار، به پا داشتن نماز را به عنوان میثاقی معرفی کرده که از بنی اسرائیل، دوشادوش مسأله عبادت خداوند و نیکی به والدین گرفته شده است. که این خود بیانگر اهمیت نماز در شریعت حضرت موسی (علیه السلام) است.

طبری در تفسیر خود، قول امام باقر (علیه السلام) را در مورد این آیه نقل می‌کند که حضرت فرمود: یهود و منافقین، مردم را به اقامه‌ی نماز و دادن زکات فرمان می‌دادند ولی خود انجام نمی‌دادند پس خداوند فرمان داد به آنها که با مسلمانان تصدیق کننده‌ی پیامبر باشند و اقامه‌ی نماز کنند[11]

علاوه بر آیات، روایاتی نیز وجود دارد که به این مطلب اشاره دارند. در روایت آمده است که خدا به موسی (علیه السلام) می‌فرماید: بر تو باد نماز! زیرا آن جایگاهی خاص نزد من دارد و نزد من پیمانی محکم دارد. همین طور در خطابی دیگر به حضرت موسی (علیه السلام) دستور داده می‌شود در میان مردم خود امامت نمازشان را به عهده بگیرد: «ای موسی در نمازشان و آنچه اختلاف دارند امام باش»[12] از اینرو می­توان نتیجه گرفت که نماز در شریعت حضرت موسی نیز وجود داشته است و دعا و نیایش اوقات معینی داشته که براساس زمان‌های برگزاری مراسم عمومی قربانی در معبد تعیین می­شده است.[13]

نماز در آئین مسیحیت

درباره‌ی حضرت مسیح علی نبیّنا و آله و علیه السلام آیاتی درسوره مریم، نشانگر انجام این عبادت الهی، توسّط آنحضرت است. خود حضرت عیسی(علیه السلام) فرمودند: «و اوصانی بالصلوة و الزکاة»[14] یعنی خالق متعال مرا به نماز سفارش کرده که نه تنها نماز بخوانم بلکه نماز را در جامعه گسترش دهم.

حضرت مسیح (علیه السلام) در جای دیگر می‌فرمایند: درست به شما می‌گویم: چیزی به شرف آخرت رساننده‌تر و در برابر حوادث دنیا کمک کننده­تر از نماز پیوسته نیست و چیزی به خداوند رحمان نزدیک‌تر از آن نیست. پس آنرا بپا دارید و بر آن بیفزائید، نسبت به هر کار خوبی که به خدا نزدیک می­کند، باز نماز بدو نزدیکتر و برگزیده‌تر است.[15]

دکتر احمد شلبی در کتاب خود می‌گوید: «مهم‌ترین عبادات نزد مسیحیان روزه و نماز است، ولی محدوده‌ی آنها متفّق علیه نیست، بسیاری از مسیحیان معتقدند که انتظامات و قانون در روزه و نماز اختیاری است نه اجباری. مسیحیان هفت نماز در روز و شب دارند که عبارتند از: نماز صبحگاهان (بکور) و نماز ساعت سوم و ششم و نهم و یازدهم و دوازدهم و نیمه‌ی شب. و اهتمام و توجه آنها به نماز، بیشتر از روزه است و نماز، ترتیبی خاص ندارد.»

نماز متفّق علیه نمازی است که مسیح (علیه السلام) آن را تعلیم داده است و در انجیل متی آمده است. «پس اینطور دعا کنید. ای پدر ما که در آسمانی، نام تو مقدّس باد! ملکوت تو بیاید، اراده‌ی تو چنانکه در آسمان است بر زمین نیز کرده شود، نان کفاف ما را امروز به ما بده و قرضهای ما را ببخش چنانکه ما نیز قرضداران خود را می‌بخشیم و ما را در آزمایش نیاور بلکه از شریر ما را رهایی ده زیرا ملکوت و قوّت و جلال تا ابد الآباد از آن تو است. آمین.»[16]

مسیحیان در یکشنبه نماز خاصّی دارند که این عبارت در آن خوانده می­شود: «ترا شکر می‌کنم ای خدای پدر که به قدرت خود مرا از عدم، موجود فرمودی به شکل و شباهت خود مرا خلق کردی و اسم تو را شکر می‌کنم ای خدای پسر که به عقل خود مرا از جهنّم نجات دادی و درهای فردوس را به روی من باز کردی. اسم تو را شکر می‌کنم ای خدای روح القدس که به رحم خود در هنگام تعمید مرا تقدیس نمودی و الان نیز همیشه در من کار می‌کنی که مرا مقدّس سازی با آن شفقت‌هایی که هر روز به من می‌دهی. به خوشحالی بزرگ اسم تو را شکر می‌کنم. ای سه اقنوم مسجود که ثلاثه مقدّس، می‌باشید، چنانچه از ازل بودید و الان نیز هستید و همیشه خواهید بود تا ابد الاباد، تو را سجده می‌کنم ای سه خدای مقدس، آن اسم تو را شکر می‌کنم با یک دل نرم و مملو از امتنان تو را شکر می‌کنم..»

همچنین در مورد کیفیت نماز عیسویان آمده است که هیئت خاصّی در قیام و قعود نزد آنها مراعات نمی‌شود بلکه قصد کلّی، نیّت خالص و پاک و طهارت فکر می‌باشد. و بهترین نماز آن است که مختصر و مفید و با حرارت تقدیم شود.

اگر چه برخی از آداب نماز و نیایش کنونی مسیحیان مانند خطاب به اقنوم ثلاثه در نماز با وحی الهی سازگاری ندارد و تحریفاتی است که توسط کاهنان مسیحی با نظر خود وارد کتاب آسمانی انجیل نموده و به حضرت عیسی (علیه السلام) نسبت داده‌اند، اما همین امر ما را به این نتیجه می­رساند که اصل نماز در این شریعت الهی وجود داشته است.

جایگاه نماز در آئین اسلام

1- اهمیت نماز در قرآن کریم

خداوند در قرآن کریم می‌فرماید که لقمان اینگونه به فرزند خویش درباره‌‌ی نماز نصیحت کرد:

يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنكَرِ وَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا أَصَابَكَ ۖ إِنَّ ذَٰلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ(اى پسرك من، نماز را برپا دار و به كار پسنديده وادار و از كار ناپسند باز دار، و بر آسيبى كه بر تو وارد آمده است شكيبا باش. اين [حاكى‌] از عزم [و اراده تو در] امور است.)[17]

از این آیه ضمن اینکه می توان اهمیّت نماز را برداشت کرد، برخی از ثمرات و فواید عملی نیز قابل استفاده است. از همین روست که در تفسیر این آیه آمده است که لقمان به فرزند خویش خطاب کرد:

«ای پسرک من: نماز را برپادار چرا که نماز مهمترین پیوند تو با خالق است، نماز قلب تو را بیدار و روح تو را مصفّا، و زندگی تو را روشن می‌سازد. و آثار گناه را از جانت می‌شوید، پرتو نور ایمان را در سرای قلبت می­افکند و تو را از فحشاء و منکرات باز می‌دارد.»[18]

فرزند عزیزم! مبادا خروس از تو هشیارتر به اوقات نماز و مراقب‌تر باشد! آیا نمی‌بینی که به هنگام هر نماز، رسیدن وقت آن را اعلام می‌کند و سحرگاهان به آوای بلند ندا سر می‌دهد در حالی که تو در خوابی؟[19]

و خداوند در آیه دیگری می‌فرمایند: «حافِظُوا عَلی الصّلوات و الصلوةِ الوُسطی»[20]ٰ؛ ( محافظت کنید در برپایی نمازها بخصوص نماز میانی.)

بعضی مفسران در معنای «صلوة وسطی» گفته­اند مراد نماز جمعه است و عده‌ای هم به شب قدر عقیده دارند ولی به نظر می­رسد مقصود از آن نماز ظهر است چراکه شأن نزولی که برای آیه نقل شده، صلوة وسطی را به نماز ظهر تفسیر نموده است و عده‌ای از محدثین و مفسرین نیز این اعتقاد را دارند؛ مرحوم شیخ حر عاملی روایاتی را نقل می‌کند مبنی بر اینکه صلوة وسطی همان نماز ظهر است و در پایان می‌فرماید: «اگر چه در بعضی از روایات صلوة وسطی تفسیر به نماز عصر شده است اما آنها حمل بر تقیّه می‌شوند.»[21]

2- اهمیت نماز در سنت

در میان روایات، موضوعی به اهمیت نماز دیده نمی‌شود. پاسداران شریعت و راهبران محمّدی با سخنان گوناگون کوشیده‌اند تا اهمیت این موضوع را بر همگان روشن سازند.

امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند: شما را به نماز و مواظبت بر آن سفارش می‌کنم؛ زیرا که نماز بهترین کار است و ستون دین شماست.

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: هر که دو رکعت نماز بگذارد و بداند در آن دو رکعت چه می‌گوید، وقتی به انجامشان رساند هیچ گناهی میان او و خدای عزوجل نباشد مگر اینکه آنها را بر او ببخشد.

حضرت فاطمة زهراء (س) نیز فرمودند: خداوند متعال نماز را برای دور کردن انسان از کِبر واجب کرد.[22]

3- فلسفه‌ی نماز در کلام رسول خدا

هیچ فریضه‌ای بدون فلسفه نیست، نمازهای یومیّه نیز دارای حکمت می‌باشند. امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمودند: عده‌ای از یهودیان از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسیدند، چرا نماز پنجگانه را خدا در پنج وقت از شبانه روز بر امت تو فرض کرد؟

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: خداوند می­فرماید به پادار نماز را از بازگشتگاه خورشید (نصفه‌‌ی روز) تا تاریکی (نصفه شب). در این ساعت خداوند جهنمیّان را در قیامت به جهنّم وارد می‌کنند، پس هیچ مؤمنی نیست که در این ساعت به رکوع یا سجود و... مشغول شد مگر اینکه خدا جسدش را بر آتش جهنّم حرام گرداند.

و امّا نماز عصر، آن ساعتی ا‌ست که آدم ابوالبشیر از میوه‌ی شجره‌ی منّهیه خورد و از بهشت خارج شد. پس خداوند ذریّه حضرت آدم(ع) را امر به نماز عصر نمود.

امّا نماز مغرب، در این هنگام توبه حضرت آدم پس از سیصد سال قبول شد و حضرت آدم سه رکعت نماز خواند، رکعتی برای خطای خویش، و رکعتی برای خطای حضرت حوّا و رکعتی برای شکرانه قبول توبه، پس خداوند این سه رکعت را بر امّتم فرض کرد. و امّا نماز عشاء را امر فرمود برای نورانیّت قبر و روشن ساختن آن، و اینکه به من و امّتم نوری روی صراط عطا فرماید.

نماز صبح، پس همانا آفتاب وقتی طلوع می‌کرد، گویا بر شاخهای شیطان طلوع می‌کرد. پس خداوند مرا امر فرمود که: قبل از طلوع آفتاب و قبل از آن که کافر برای خورشید سجده کند، نماز صبح بخوانم تا آنکه امتم، برای خداوند متعال سجده نمایند.[23]

4- فواید و آثار نماز

الف) نماز ذکر الهی

یکی از مهمترین حکمت­های تشریع نماز ذکر و یاد الهی است. «ذکر» یعنی به خاطر آوردن چیزی که در مقام بررسی و تحقیق مورد قبول است ولی در حالت عادی و در مقام عمل از آن غفلت شده است. ممکن است انسان در مقام نظر و بررسی به خداوند ایمان داشته باشد و با تمام وجود به آن معتقد باشد، امّا اگر در صحنه‌ی زندگی بر اساس این عقیده عمل نکند دچار غفلت از یاد خدا شده است و در این حالت است که احتیاج به تذکّر و یادآوری دارد، تا پیوسته ایمان او تعیین کننده‌ی مسیر زندگی او گردد و در این راستا نماز بهترین وسیله برای تحقّق این هدف است و از همین روست که خداوند می­فرماید نماز با به خاطر یاد من به جا آوردید.[24]

به عبارت دیگر «ذکر یک تأثیر کلی در اعمال انسان دارد و آن این است که اعمالش با جهت اعتقادی‌اش منطبق می­شود و در این صورت است که اگر نماز تأمین کننده‌ی ذکر الهی باشد، یک نوع رابطه‌ی داد و ستدی بین متن نماز و تأثیر پذیری او در خارج ایجاد می شود.»[25]

ب) نماز عامل تربیت اخلاقی

نماز علاوه بر اینکه از بعد دینی بازدارنده‌ از گناهان و عاملی در جهت محو معاصی و مغفرت و آمرزش الهی است، از بعد اخلاقی نیز وسیله­ای در جهت پرورش فضایل اخلاقی و تکامل معنوی انسان است. نماز خودبینی و کبر که منشأ بسیاری از رذایل اخلاقی است، را از بین می‌برد و به سایر رفتارهای آدمی در زندگی ارزش و روح می‌دهد. نماز انسان را به حیاتی پاک دعوت کرده و روح انضباط را در انسان تقویّت می‌کند.[26]

نتیجه

بر اساس مهمترین یافته­های این تحقیق، اگرچه نماز و «صلاة» در اصلاح خاص، از جمله اعمال عبادی در دین مبین اسلام می­باشد که از سوی خداوند و به وسیله‌ی پیامبر برای مسلمان جعل شده، امّا حقیقت نماز که همان کرنش و تعظیم در برابر ذات اقدس اله و مناجات با وی و عرض حاجت و استعانت از وی است، به اشکال دیگری در سایر ادیان الهی از جمله زرتشت، یهودیّت و مسیحیّت نیز وجود داشته و دارد و روایاتی نیز حاکی از آن است که انبیاء بزرگ الهی نیز به اقامه‌ی نماز مأمور بوده­اند و این فریضه‌ی الهی را به اشکال مختلف به جای می­آورده­اند.

منابع

قرآن کریم

کتاب مقدّس

1- اشتاین سالتز، آدین، سیری در تلمود، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان، 1383.

3- حسن زاده، صادق، کلید بهشت، انتشارات لوح محفوظ، 1378.

4- حائری شیرازی، مجیّ الدین، نماز، دفتر تبلیغات اسلامی، 1362.

5- رستمی چافی، علی، نماز راز دوست، دارالثقلین، 1378.

6- ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، مترجم: حمید رضا شفیعی، دارالحدیث، 1379.

7- سوری، نور محمد، چهل حدیث نماز اول وقت، نشر ذاکرین، 1381

8- سیّاح، احمد، فرهنگ بزرگ جامع نوین ج1.، انتشارات اسلام، 1380،

9- طبری، محمد، جامع البیان فی تفسیر القرآن ج1، دارالمعرفه، 6-1392،.

10- طباطبائی، محمد حسین، تفسیر المیزان، مترجم: محمد باقر موسوی، دقتر تبلیغات اسلامی، 1363.

11- عزیزی، عباس، تفسیر و پیام آیات نماز، انتشارات نبوغ، 1375.

12- غمخوار یزدی، محمد جواد، جایگاه نماز در ادیان الهی، ناشر: تشرالف، بی‌تا.

13- قانعی، سعید و یداللهی، مرتضی، زرتشت پیامبر ایران باستان، انتشارات به آفرین، 1386.

14- کازرونی، محسن، خلوتگه راز، نشر مؤلف، 1372.

15- لنگرودی واعظ، تاج، گفتار انبیاء، چاپخانه حیدری، 1364.

16- مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار ج11.، مؤسسه الوفاء، 1361،

17- معلوف، لوئیس، المنجمد، مترجم: محمد بندرریگی، ناشر: اسلامی، 1389

18- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه ج17.، دارالکتب الاسلامیه، 1380،

19- نجفی کاشانی، علی، برداشتی از نماز، دفتر تبلیغات اسلامی، 1374.

 

مهدی پوره دانا بازدید : 8 پنجشنبه 28 آذر 1392 نظرات (0)

 


 

ما فقط ادیان ابراهیمی را عرض می‌کنیم چون مفصل می‌شود. در ادیان هم مسأله‌ی منجی و آخرالزمان اصل پذیرفته شده هست و یک اصل اساسی هم هست. یهودیت قائل به منجی هستند. منجی‌شان هم مسیح هست این حضرت عیسی که ما به ايشان می‌گويیم مسیح. به این خاطر به اینان می‌گفتند مسیح چون عیسی خودش یک یهودی بود. یهودی‌ها منتظر آمدن مسیحشان بودند یعنی کسی که بیايد و یهودی‌ها را از این همه بدبختی که دارند نجات بدهد. یهودی‌ها مرکزشان اورشلیم بود که امروزه به آن بیت‌المقدس می‌گويند.

 

کسانی مثل داوود سلیمان آن جا بودند. این سرزمین برای آن‌ها سرزمین مقدسی بود. هیکل سلیمان در اورشلیم بنا شده بود. حاكم بابل در سال 567  یا 568  قبل از میلاد به سرزمین آن‌ها حمله می‌کند و سرزمین یهودی‌ها را گرفته و خیلی از كساني که در جنگ شرکت کردند را کشتند. یک عده‌ای هم که باقی ماندند این‌ها را به اسارت می‌برند به بابل. یک عده‌ی کمی از آن‌ها را مثل پیرمردها و فرتوت‌ها را باقی می‌گذارند. این‌ها که حمله می‌کنند هیکل را از بین می‌برند. این‌ها آواره‌ی سرزمین دیگری می‌شوند.

 

از اين جا به بعد در يهوديت بحث منجي مطرح مي‌شود و اعتقاد به منجی در آن‌ها شکل می‌گیرد. البته بر اساس فرمایشاتی ست که پیامبران داشتند. پیامبران مثل دانیال و باقی پیامبران بنی‌اسراییل. چنین چیزی را بيان كرده بودند که منجی در آخرالزمان شما را نجات خواهد داد. این‌ها منجی‌شان مسیح  و منتظر آمدن چنین شخصی بودند. حضرت عيسي هم که ظهور می‌کند خوب عیسی یک نفر یهودی است. دینش هم یهودی، مادرش هم یهودی. قومش هم یهودی. و در آن جا به دنیا آمده. برای قوم یهود هم مبعوث مي‌شود.

 

این‌ها منتظر مسیح بودند و این که منجی‌شان حضرت عیسی ظهور می‌کند، یك عده از یهودی‌هایی که به ايشان معتقد شدند و به عیسی ایمان آوردند گفتند این همان مسیحی است که ما انتظارش را می‌کشیدیم و لذا عیسی معروف شده به مسيح كه قرار بود بیايد اما یهودی‌ها نپذیرفتند که ایشان منجی‌شان بشود و لذا اکثر یهودی‌ها به ايشان معتقد نشدند.

 

البته با ویژگی‌هایی هم که برمی‌شمردند حضرت عیسی آن‌ها را محقق نکرد چون قرار بود منجی بیايد، این‌ها را سرفراز و از مشكلات نجات بدهد اما این منجی هم رفت بالای دار و رفت صلیب و لذا این ویژگی‌هایی که داشت یهودی‌ها نپذیرفتند و حالا عوامل مختلفی داریم که چرا یهودی‌ها نپذیرفتند. به خاطر رضای خدا هم چنین نبوده و بزرگان یهودی فرمایشات و سخنان حضرت عیسي را كه مخالف منافع مادی‌شان بود، نمي‌توانستند بپذيرند لذا عوامل مختلف در عدم پذيرش اين مسأله وجود داشت.

 

لذا یهودی‌ها هنوز هم منتظر آمدن مسیحشان هستند که پادشاهی آسمانی است، منجی دین یهود، پیامبر نیست امام هم نیست، ما منجی‌مان در دین اسلام امام هست اما این‌ها نه پیامبر و نه امام بلکه یك پادشاه آسمانی از نسل داوود و سلیمان است. لذا کتاب‌های عهد جدید را هم که می‌بینیم ابتدا که این اناجیل نسب حضرت عیسی را ذکر می‌کنند یك جوری ذکر می‌کنند که به داوود و سلیمان برسد. چرا ؟ چون می‌خواهند بگويند اين همان پادشاه آسماني است.

 

آيا در مسيحيت هم چنين عقيده‌اي وجود دارد ؟

 

در دین مسیحیت که امروز مطرح است معتقد به منجی هستند. اما منجی‌شان کیست ؟ خود حضرت عیسي است با این که اعتقاد دارند که  حضرت عیسی به صلیب رفته و به دار کشیده شد و مرد و دفنش کردند. معتقد هستند که بعد از سه روز حضرت عیسی زنده شد و به آسمان‌ها رفت و نزد پدر رفت و در آخرالزمان بر خواهد گشته و زمین را همین طور پر از عدل و داد مي‌كند.

 

پس این‌ها هم معتقد به آمدن منجی هستند. اينان هم همین طور که از اعتقادات مسیح پیدا هست منجی‌شان پیامبر نیست امام هم نیست بلکه خداست. فرزند خداست. خودشان معتقدند به تثلیثند. یک ضلعش خدای پدر یک ضلعش عیسی است و یکی هم روح‌القدس است و لذا این خدای پسر هست که در آخرالزمان ظهور كرده و خواهد آمد و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد باور به منجي در ادیان غیر ابراهیمی هم مطرح است و سایر ادیان مثل هندو، زردشت و بودیسم هم به ظهور منجي معتقدند.

 

 اين باور مشترك ميان پيروان عموم اديان دليل بر چيست ؟

 

اين مسأله که کار عالم یک روز تمام می‌شود و جهان به عدل و داد مي‌رسيد خواسته‌ی فطری انسان‌هاست؛ آرزوی فطری همه‌ی انسان‌‌ها اینست که ظلم و فساد برچیده بشود. این خواست فطری که در نهاد همه‌ی بشر قرار داده شده بین همه‌ی بشر مشترک است و مال دیروز و امروز نیست. خوب این کی محقق می‌شود ؟

 

یک چیزی در کلام مطرح است که خداوند اگر در ما تشنگی را قرار بدهد باید آبی را هم در بیرون قرار بدهد و غير این خلاف حكمت می‌شود. خوب خداوند در همه‌ی انسان‌ها این را قرار داده که خواهان این هستند که این چنین وضعیتی به وجود بیايد تا به حال که این چنین وضعیتی محقق نشده و اگر قرار باشد بر روی کره‌ی زمین یک همچین هدفی محقق نشود این خلاف واقعیتي است كه خدا در نهاد بشر قرار داده است در نتیجه خداوند این را محقق خواهد کرد.

 

اگر ما در دین اسلام باشیم بر اساس آموزه‌های اسلام منجی خودمان را قبول داریم یهودیت منجی خودشان. ادیان آسمانی دیگر هم همین طور. خلاصه ادیان غیرآسمانی هم باید جواب‌گوی این سؤال بشر باشند. در هندوئیسم به یک صورت در بودیسم به یک صورت مطرح است. بنابراين مرحله‌ای در این عالم تحقق پیدا خواهد کرد که آن خواسته‌ی همه‌ی بشر محقق خواهد شد

مهدی پوره دانا بازدید : 6 چهارشنبه 27 آذر 1392 نظرات (0)

الف: حكم عقل

عقل سلیم وجود پاره ای از گزاره های انحرافی در كتاب مقدس را نشانه تردید ناپذیر تحریف در این كتاب می شمارد به عنوان مثال مواردی از گزاره های انحرافی عبارتند از:

1- خدا در كتاب مقدس:
خداوند در كتاب مقدس بصورت ضعیف ناقص ترسو، حسود و انسان واره توصیف شده است و هم طراز با عیسی دانسته شده است. به عنوان مثال: علّت منع آدم و حوّا از درخت ممنوعه و اخراج آن دو از بهشت آن بوده كه خداوند ترسیده بود كه آدم با خوردن از میوه درخت ممنوعه عارف به نیك و بد گردیده، از تمام جهات مثل خداوند گردند یعنی حیات ابدی پیدا كنند. و در عهد جدید علّت مخالفت یهودیان با حضرت عیسی الوهیت وی دانسته شده است. در نامه پولس به فیلپیان خدا و عیسی هم طراز و برابر معرفی شده است. بنابراین آموزه های فوق كه در كتاب مقدس مكتوب است با قدرت، علم و حكمت الهی و غنای ذاتی پروردگار در تعارض می باشد. عقل سلیم ساحت مقدس ربوبی را از نسبت های فوق مبرا و منزه می داند. پس چنین نیست هایی، ناشی از توهمات انحرافی انسانها است كه به نام دین آسمانی قالب گردیده است.

2- پیامبران در كتاب مقدس:
متأسفانه در كتاب مقدس نسبت های ضداخلاقی و ناروائی درباره پیامبران الهی مطرح شده است. به صورت مثال: حضرت لوط توسط دخترانش با شراب مست می شود و در نتیجه با دختران خود همبستر می شود تا از لوط نسلی بیادگار بماند. حضرت ابراهیم به علّت ترس از جانش زن خود ساره را كه از زیبایی فوق العاده برخوردار بوده به عنوان خواهر خود در دربار فرعون معرّفی و به فرعون تزویج می كند. سرانجام فرعون از واقعیت مطلب مطلع می شود، و ابراهیم را بخاطر اقدامش سرزنش می كند. و نیز حضرت داود به خاطر پنهان نگهداشتن رابطه نامشروعش با زن او ریاه رحتّی، او را كه از مجاهدان مخلص و پاكدل بوده است بر اثر یك توطئه به قتل می رساند. و زن او را تصاحب می كند. حضرت سلیمان بخاطر تمایل زنانش به بت پرستی، دستور ساخت و ساز بتخانه های متعدد را صادر می كند. به حضرت عیسی نسبت داده اند كه وی در اثر معجزه ای در یك مراسم عروسی شرابی بسیار مست كننده تهیه می كند. در حالیكه شراب در كتاب مقدس تحریم گردیده است. و نیز این نسبت كه وی پاهایش را با اشك زن خاطئه شستشو و با موهای او خشك می كرده است. و نمونه های شرم آور دیگر كه حكایت از تحریف خطرناك در كتاب مقدس دارد. در حالیكه پیامبران الهی باید واجد صفات و اخلاقی باشند كه ذرّه ای خدشه به امانت داری و صداقت آنان در پیام رسانی از جانب خداوند، وجود نداشته باشد امّا تصویر پیامبران الهی در كتاب مقدس آنچنان مخدوش و آلوده است كه جای هیچ اطمینان منطقی، بر صداقت و درستكار و امانت داری آنان باقی نمی ماند.

ب: قرآن کریم:
قرآن كریم در آیات متعددی از تحریف آیین اهل كتاب سخن گفته است: به عنوان نمونه در آیه 79 سوره مباركه بقره آمده است: «وای بر آنانی كه چیزهای را بدست خود می نویسند سپس می گویند این از طرف خداست تا به بهای كمی آنرا بفروشد.. . » در آیات 78ـ75 آل عمران و نیز آیه های 15ـ13 سوره مائده سخن از تحریف كتمان و نسیان آیات تورات و انجیل به اهل كتاب نسبت داده شده است. از نظر قرآن تنها تورات، زبور و انجیل كتاب الهی بوده است. و اهل كتاب با تحریفات زیاد و نقصان در این كتاب های الهی راه انحراف از مسیر اصلی هدایت را باز كرده اند.

ج: سنت:
در روایات اسلامی یهود، در دین حضرت موسی و پولس در آیین حضرت عیسی مسیح، مسئول گمراهی و انحرافات معرفی شده است. بنابراین براساس روایات اسلامی پولس كه بیشترین سهم را در ترویج مسیحیت ایفا كرده است، مسئول انحرافات و تحریفات آیین مسیحیت می باشد. پس وی كه یك یهودی متعصب و دشمن سرسخت حضرت عیسی بوده است بعد از واقعه تصلیب از در دوستی و ایمان به مسیحیت وارد شد و افكار مسموم و انحرافی و بت پرستی را در آیین مسیح وارد كرده است.

د. شواهد تاریخی:
براساس تاریخ سرگذشت بنی اسرائیل كتاب مقدس «دچار تحوّلات گوناگون گردیده است.

1- عهد عتیق و تحریف:
یهودیان تورات را در میان تابوت مقدس می گذاشتند و از آن به شدّت مواظبت می كردند. تا اینكه در سال 586 قبل از میلاد بخت النصر پادشاه بابل تمام سكنه فلسطین را به اسارت گرفت و تمام آثار یهود از جمله تابوت و تورات را نابود كرد. تمام میراث فرهنگی و معنوی یهود كه در تابوت قرار داشت كاملاً محو و نابود گردید. یهودیان تا پنجاه سال دیگر در اسارت بابلیان باقی ماند. كوروش پادشاه ایران در جنگ بابلیان موفق شد كه آنها را شكست داده و یهودیان را از اسارت رهائی بخشد. و به آنان اجازه عورت به فلسطین داد. یهودیان تنها در سال 475 قبل از میلاد موفق شدند كه تحت ریاست عُزیر اقدام به جمع آوری و تدوین عهدعتیق نمایند. یعنی فاصله نابودی تورات و زمان تدوین مجرد آن 111 سال می باشد طبیعی است كه بسیاری از مطالب عهد عتیق در مرور این سالها فراموش گردیده و بسیاری از مطالب كه عمدتاً متأثر از محیط بت پرستی بابل و عقاید مشركانه ایران آن زمان بوده است. در تدوین مجدد عهد عتیق جا باز كند. پس بصورت طبیعی هیچ اعتبار منطقی و علمی برای تدوین مجدد عهد عتیق نمی ماند كه عیناً همان كتابی باشد كه در 111 سال قبل بوده است. و استناد همین عهد عتیق به أنبیا و پیامبران قبل از حادثه بابل كاملاً مشكوك و غیرقابل اطمینان است.

2- عهد جدید و تحریف:
از میان اناجیل موجود تنها انجیل متی قدیمی ترین انجیل تدوین شده است كه تاریخ تدوین آن میان سال 38 میلادی تا 60 میلادی دور می زند. براساس اینكه زبان اصلی فلسطین و اطراف آن عبری بوده باید انجیل متی هم به زبان عبری نوشته شد. امّا عجیب این است كه انجیل به زبان یونانی تدوین شده است. سئوال دینی این است اگر انجیل متی ترجمه یونانی از زبان عبری است نسخه اصلی زبان عبری آن كجا است؟ آیا ترجمه دقیق است یا نه؟ مطابق با اصل نسخه است یا نه؟. همه این پرسشها پاسخ منطقی و اطمینان بخشی ندارد. زیرا كه نسخه اصلی عبری متی در دسترس نبوده است. از همین جا است كه اصالت و وثاقت انجیل متی زیر سئوال می رود هیچ استناد علمی و منطقی وجود ندارد. كه انجیل متی یونانی زبان دقیقاً همان انجیلی عبری واصل باشد. در حالی كه بر سایر اناجیل اعتماد و استنادشان به انجیل متی ختم می شود. انجیل لوقا توسط شخصی تدوین شده است كه هرگز مسیح را ندیده بلكه تعالیم مسیحیت را از پولس كه او هم از حواریون مسیح نبود بلكه بعد از حادثه تصلیب به مسیح گرویده است. انجیل مرقس نیز توسط یكی از شاگردان پطرس نوشته شده است. مرقس در تدوین انجیل خود از پطرس و انجیل متی متأثر بوده است. انجیل یوحنا آخرین انجیل تدوین شده است كه زمان تدوین آن قریب سال 100 میلاد می باشد. یعنی 30 سال پس از مرگ پولس. یوحنای تدوین كننده انجیل همان یوحنای حواری نیست گرچه مسیحیان بر این عقیده اند امّا شخصی دیگری كه معروف به یوحنای شیخ بوده است، چنین انجیلی را تدوین كرده است. و این انجیل مملو از مطالب غلوآمیز و از جمله الوهیت حضرت مسیح است.

بنابراین اولاً نسبت این اناجیل به نویسندگان واقعی شان در حد حدس و گمان است. ثانیاً در قرنهای نخست میلادی تا حدودی، صد تا انجیل موجود بوده است. و از میان آن همه اناجیل تنها چهار انجیل مورد قبول كلیسا واقع شده است. انجیل برنابا به علّت اینكه سخن از بشارت بعثت حضرت محمد در آن است. و نیز فداء، تصلیب تثلیث و الوهیت و فرزندی مسیح نسبت به خداوند را مردود شمرده است، توسط كلیسا كنار گذاشته شده است، براساس نقل تفسیر المنار از پروفسور أكهارن آلمانی «مسیحیها در قرن دوّم سه تا چهاربار اناجیل را تغییر و تبدیل داده اند. فرقه «ابیونیه» تنها به انجیل متی كه نسخه وقت آن با نسخه فعلی آن كاملاً متفاوت است، اعتقاد داشته است. و فرقه دیگری بنام «مارسیونیه» تنها به انجیل لوقا اعتماد داشته است كه نسخه آن در همان زمان غیر از نسخه موجود فعلی بوده است. بنابراین براساس شواهد تاریخی، برای انسان منصف و حق طلب وثاقت و اصالت اناجیل اربعه مورد تردید و ابهام قرار دارد.

مهدی پوره دانا بازدید : 5 شنبه 23 آذر 1392 نظرات (0)

 مسلمانان در حالی به سرعت آسمان‌خراش‌هایی را کنار کعبه می‌سازند که مسئولین شهرسازی رم، هرگز اجازه نمی‌دهند در ۱۰ کیلومتری واتیکان مکانی بلندتر از واتیکان ساخته شود. به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری فارس، سایت مشرق نوشت: واژه حریم در لغت به معنی پیرامون، گرداگرد و مکانی که حمایت و دفاع از آن واجب است معنی شده است مسجد الحرام به عنوان حریم خصوصی و مقدس مسلمانان جهان به شمار می رود که این روزها در قبال سکوت عجیب مسلمانان جهان و سازمان یونسکو، در میان برج های سر به فلک کشیده و مملو از نمادهای فراماسونری محصور شده است و کعبه، خانه ای که مسلمانان جهان گرداگرد آن به راز و نیاز با خدای یکتا می پردازند در میان آسمان خراش ها گم شده است و این گام های آهسته و پیوسته دشمنان اسلام، برای نابودی تمام تاریخ چند هزارساله، میراث فرهنگی وهویت دینی مسلمانان، در حال انجام است و همچنان غیرت مسلمانان به جوش نیامده است. طبق قانون سازمان یونسکو، حریم قانونی مکان‌های مقدس از نظر ساخت بنا، در مجاورت این مکان ها باید رعایت شود * هویت، انسان و مکان هویت را می توان تجلی فرهنگ در محیط دانست زیرا مکان ها از انسان معنا می گیرند و انسان نیز مجموعه ای از باورها و اندیشه ها است که فرهنگ او را شکل می دهد و نمود و تجلی از فرهنگ انسان را در مکان و محیط می توان مشاهده نمود که همان هویت اوست. فن و هنر معماری از مهمترین نشانه ها و ویژگی های فرهنگ هر قوم و هر دوره تاریخی و نشان دهنده فضای زیست انسان در هر زمان می باشد. معماری همیشه و در همه حال تابع اصول و ضوابط معین و شناخته شده ای است و پیوندی استوار و ناگسستنی با فرهنگ، الگوهای رفتاری و ارزش های جامعه دارد و به همین دلیل است که سبک معماری هر دوره، انعکاسی از فرهنگ و هنر آن دوره محسوب می شود، همچنان که تغییرات در معماری با تغییراتی که در سایر عرصه های زندگی به وقوع می پیوندد متناسب است و این تغییرات لازمه معماری پویا و زنده است تا بتواند نیازهای جدید انسان را پاسخگو باشد. * حضرت ابراهیم(ع) معمار خانه خدا مکان مقدس مسلمانان، هویت تاریخی- دینی تمام مسلمانان جهان می باشد. مکه منوره دارای سابقه تاریخی ای با قدمت 2 هزارسال قبل از میلاد مسیح دارد و کعبه(خانه خدا) در این مکان بنیان نهاده شده است. معمار خانه خدا، پیامبر خدا حضرت ابراهیم(ع) است و ساکنان این مکان مقدس نیز اهل‌بیت حضرت ابراهیم(ع) به عنوان اولین افرادی هستند که در مکه زندگی نموده اند. پس از آن حضرت ابراهیم(ع) خانه خدا را با قوانین خاصی یعنی تساوی اجزا می‌سازد و خداوند امر می‌کند که این مساوات اجزا در مکانی باشد که سرشار از آرامش باشد و بدین ترتیب خانه خدا به دست پیامبر خدا ساخته می شود. کلیسای سن پیترو بزرگترین کلیسای جهان اما مکان مقدس مسیحیان، کلیسای سن پیترو(Basilica di San Pietro in Vaticano) است که در مجاورت واتیکان در مرکز شهر رم پایتخت کشور ایتالیا قرار دارد و حدود 200 هزار متر مربع وسعت دارد. بنای کلیسای سن پیترو در رم به مدت یک سده تمام در دست ساخت بود. ابتدا در دوره رنسانس با طرح برامانته (1506)، سپس با طرح تازه میکل آنژ (1546) به صورت پلان متمرکز و ایستا ساخته شد. پاپ توسعه کلیسا را به کارلو مادرنو (1607) واگذار نمود. او سه بلوک را به صحن کلیسا افزود و نقشه را از تقارن محوری تبدیل نمود. سپس با ساخت یک نمای کشیده با سنتوری بر فراز ورودی که مورد انتقاد فراوان هم قرار گرفت چشم از جهان فرو بست. سرانجام تکمیل کار بر عهده جووانی برنینی (1623) گذارده شد. * بیت العتیق از ملاک‌ها و مبانی انتخاب خانه خدا«بیت العتیق» بودن آن است؛ یعنی تحت سیطره هیچ حاکمی نباشد و خانه‌ای آزاد باشد. و به عنوان مکانی برای آرامش مسلمانان شناخته شود.طبق قانون جهانی سازمان یونسکو، حریم قانونی مکان های مقدس از نظر ساخت بنا، در مجاورت این مکان ها باید رعایت گردد. اما در همین مکان مقدس یعنی مکه، 30 سال پیش، آرامگاه مادر پیامبر(ص)، توسط بولدوزرها به کلی ویران شد. این تخریب ها طی 30 سال گذشته زیاد بوده است و حدود 300 مکان تاریخی که تنها متعلق به پیامبر(ص) نبوده و متعلق به اهل بیت عصمت و طهارت (ع) می باشد، ویران شده است. در سال 1925 مقامات وقت سعودی اقدام به تخریب تمام ضریح‌های مقبره بقیع که در آن شماری از ائمه (ع) و همسران پیامبر و فرزندان و اصحاب ایشان به خاک سپرده شده بودند، کردند. همچنین آنان خانه‌ای را که روزگاری متعلق به حضرت «خدیجه»، همسر پیامبر (ص) بود را تخریب و به حمام عمومی حجاج تبدیل کرده‌اند و مکانی که گفته شده پیامبر (ص) در آن دیده به جهان گشوده‌اند، پیش از آنکه تبدیل به کتابخانه شود، به بازار خرید و فروش دام تبدیل کرده اند.آنان همچنین، منطقه ای «اجیاد» و تپه ای که این منطقه بر آن قرار داشت را نیز ویران نموده اند. با اجرای طرح های توسعه مسجد الحرام و ساخت آسمانخراش های متعدد،میراث دینی و فرهنگی مکه در حال نابودی است مقام های سعودی، در 10 سال گذشته، به بهانه حضور تعداد زیاد زائران در ایام انجام مناسک حج در صددند کل منطقه را ویران کنند. در مکه مکرمه با اجرای طرح های توسعه مسجد الحرام، مجتمع عظیم «جبل عمر» ساخته شده است، که امروز با آسمان خراش ها، هتل ها و «برج عظیم ساعت» دومین برج مرتفع جهان با ارتفاع 600 متر ، مقدس ترین مکان اسلامی و محلی که در آن همه مسلمانان جهان برای انجام مناسک عبادی گرد هم جمع می شوند را به وسیله این مجتمع، تحت تاثیر قرار داده و عظمت و شکوه خانه خدا را تحت الشعاع خود قرار دهد. و بدین ترتیب میراث فرهنگی مکه در حال نابودی است. و از سویی دیگر، طرح گسترش مسجد النبی در مدینه به سمت غرب در حال گسترش است و جایی که مزار بنیانگذار اسلام حضرت محمد مصطفی (ص)قرار دارد و دیواره های غربی مسجد النبی که دارای سه مسجد است و از آن جمله می توان به مسجد «الغمامه» اشاره نمود که پیشینه ساخت آنها به دوره حضرت محمد (ص) باز می گردند و هم اکنون این مکان های مقدس و تاریخی نیز در مسیر توسعه قرار گرفته اند و این در حالی است که مشخص نیست برای حفظ و نگهداری این سه مسجد مقام های سعودی طرحی دارند یا خیر. اما بدون شک با این اقدامات حافظه تاریخی مکه مکرمه و مدینه مقدسه صفر خواهد شد و این یک خطر بزرگ است که این منطقه را تهدید می کند چرا که در مراحل بعدی با معماری ای مواجه خواهیم شد که نه تنها متعلق به حجاز نیست بلکه متعلق به مشرق زمین هم نیست. به عبارتی خانه خدا تبدیل به ماکتی محصور شده با ساختمان هایی می شود که به سبک شیکاگو و نیویورک ساخته شده اند و این باعث می شود که شهر مکه هویت اصلی خود را از دست می دهد و تبدیل به ناکجا آباد خواهد شد. و در این میان سکوت سازمان‌های جهانی بی‌دلیل نیست. آنها همگی تحت مدیریت سازمان‌های ماسونی عمل می‌کنند زیرا یونسکو به عنوان یکی از بازوهای اصلی و فرهنگی فراماسونری جهانی به شمار می رود و رؤسای آن عمدتاً خود فراماسونر هستند، امّا در این میان سکوت سازمان‌های فرهنگی اسلامی در سراسر جهان اسلام و از جمله ایران توجیه پذیر نیست. در سال 1925 مقامات وقت سعودی اقدام به تخریب تمام ضریح‌های مقبره بقیع که در آن اهل بیت (ع) و همسران پیامبر و فرزندان و اصحاب ایشان به خاک سپرده شده بودند، کردند. همچنین آنان خانه‌ای را که روزگاری متعلق به حضرت «خدیجه»، همسر پیامبر (ص) بود را تخریب وبه حمام عمومی حجاج تبدیل کرده‌اند در قدس شریف، وقتی تکه ای از مسجد الاقصی تخریب می‌شود، مردم فلسطین اشغالی و مسلمانان جهان بدان توجه دارند و برای آن تظاهرات به پا می‌کنند اما در مکه و مدینه هیچ کس، اعتراض نمی‌کند.کل جامعه اسلامی و جهانی درباره این اتفاق سکوت کرده است. ما می‌دانیم آثار اسلامی و مکان‌های مربوط به اهل بیت(ع) در حال ویران شدن و محو شدن از جهان است اما مسیحیان با وجود اینکه بعضی مسائل تاریخی در مورد مصلوب کردن حضرت مسیح(ع) اثبات نشده، تلاش کردند آثار خود را حفظ کنند و جالب تر اینکه مسئولین شهرسازی رم، هرگز اجازه ندارند در 10 کیلومتری واتیکان مکانی بلندتر از واتیکان را بسازند! و به محض این که وارد این خیابان پهن و سنگفرش واتیکان می شوید، کلیسای واتیکان را در روبروی خود مشاهده می کنید. اما در مکه، مکان مقدس مسلمانان جهان چه فاجعه فرهنگی – تاریخی در حال انجام است؟

مهدی پوره دانا بازدید : 4 پنجشنبه 21 آذر 1392 نظرات (0)

ازدواج از دیدگاه سه دین بزرگ الهی
 
همه ما می‌دانیم که مسئله ازدواج جزو احوال شخصیه است و در تعریف احوال شخصیه نیز گفته‌اند که مجموع صفات انسانی است که به اعتبار و ارزش آنها یک شخص در اجتماع دارای حقوق شده و آن حقوق را اجرا و اعلام می‌کند، مانند تابعیت که وضعیت فرد را نسبت به دولت معین می‌کند، لذا قواعد مربوط به تابعیت را هر کشوری به صورت جداگانه برای اتباع خود تنظیم می‌کند و اگر کسی مطابق این قواعد نباشد، بیگانه محسوب می‌شود.
در حقوق بین‌الملل خصوصی اتباع هر کشور در هر کجای دنیا که باشند، در مسائلی چون اهلیت و شخصیت و به طور کلی در احوال شخصیه مانند ازدواج، طلاق، اقامتگاه، ارث، وصیت، فرزند خواندگی، ولایت، حضانت و قیمومت و ... تابع قوانین دولت متبوع خود خواهند بود و اسناد سجلی آنان معتبر شناخته می‌شود و مأموران کنسولی یک کشور در کشور دیگر نیز وظیفه دارند نسبت به تنظیم اسناد برای اتباع خود در خارج از کشور اقدام کنند...

\"ادیان

قانون مدنی ایران نیز در ماده ۷ این حق را برای اتباع خارجه مقیم در خاک ایران از حیث مسائل مربوط به احوال شخصیه و اهلیت، حقوق ارثیه در حدود معاملات تابع قوانین و مقررات دولت متبوع خود دانسته است که این ماده در واقع استثنائی است بر ماده ۵ قانون مدنی ایران که طبق آن همه سکنه ایران اعم از اتباع داخله و خارجه را مطیع قوانین ایران دانسته است. لازم به توضیح است منظور از اتباع خارجی مندرج در ماده ۷ اعم است از اهل کتاب و غیر کتاب لذا شامل پیروان آیین بودایی و برهمایی نیز می‌شود. پس قوانین احوال شخصیه قوانینی هستند که به اعتبار شخصیت فرد وضع می‌شود و موضوع آن افراد هستند.
● مفهوم بیگانه در قانون مدنی و قوانین شرعی:
طبق قانون مدنی بیگانه کسی است که دارای تابعیت کشوری غیر از کشور ایران باشد. یعنی غیر ایرانی باشد. پس کلمه بیگانه در برابر کلمه هموطن به کار برده می‌شود، اعم از اینکه این شخص عقیده اسلامی داشته باشد، یا پیرو عقاید دیگری مانند مسیحیت یا یهودیت باشد، یا آنکه اصلاً عقیده‌ای نداشته و مشرک باشد. اما بیگانه در قوانین شرعی فقط به غیر ایرانی گفته نمی‌شود، بلکه به کسی اطلاق می‌گردد که غیر مسلمان باشد لذا مسلمانان سایر کشورها بیگانه تلقی نمی‌شوند، چون در بینش اسلامی مرز، مرز عقیدتی است، نه مرز جغرافیایی و کشورهای اسلامی تا رسیدن به وحدت نهایی ناگزیر به پذیرش بعضی از قواعد حقوقی همانند مرزها و امثال آن هستند. از این دیدگاه مرز جغرافیایی با حکومت جهانی واحد اسلامی مغایرت دارد.
● ازدواج زن مسلمان با مرد غیر مسلمان در اسلام:
طبق نظر فقهای شیعه ازدواج زن مسلمان با مرد غیر مسلمان جایز نیست و قانون مدنی ایران نیز با تأسی از فقه اسلامی در ماده ۱۰۵۹ اعلام نمود: «نکاح مسلمه (زن مسلمان) با غیر مسلم (مرد غیر مسلمان) جایز نیست» با توجه به نظر فقهای اسلامی و همچنین ماده فوق الذکر، اولاً: در این قضیه فرقی بین اهل کتاب و غیر کتاب قائل نشده. ثانیاً: فلسفه منع ازدواج زن مسلمان با مرد غیر مسلمان خوف از تأثیرپذیری زن از عقاید غیر اسلامی و مبتنی بر کفر شوهر است چون از این دیدگاه زنان از موقعیت ضعیف‌تری نسبت به مردان برخوردارند و در صورت ازدواج با غیر مسلمان احتمال متأثر شدن زن از عقیده شوهر بیشتر است. این ممنوعیت مبتنی بر قرآن و اعتقادات اسلامی است.
● عملکرد کشورهای اسلامی در این خصوص:
در برخی از کشورهای عربی ازدواج مرد مسلمان با زن غیر مسلمان اهل کتاب جایز است. در کشور کویت ازدواج مرد با زن غیر مسلمان و یا زن با مرد غیر مسلمان جایز نیست و قوانین این کشور اجازه چنین امری را نمی‌دهد. در کشورهای سوریه و الجزایر نیز مقرراتی شبیه مقررات مندرج در ماده ۱۰۵۹ قانون مدنی ما اعمال می‌شود، یعنی ازدواج زن مسلمان با مرد غیر مسلمان را جایز نمی‌دانند. در کشور لبنان ازدواج مردان مسلمان با زنان اهل کتاب به ثبت می‌رسد و عکس آن نیز ممکن است. در کشور مصر چنین چیزی ممکن نیست و در کشور عربستان نه تنها ازدواج با اهل کتاب ممنوع است، بلکه ازدواج زن و مرد اهل تسنن با زن و مرد شیعی نیز رسمیت ندارد.
● ازدواج مرد مسلمان با زن غیر مسلمان در اسلام و قوانین مدنی:
مفهوم مخالف ماده ۱۰۵۹ قانون مدنی می‌گوید: منعی برای ازدواج مرد مسلمان با زن غیر مسلمان وجود ندارد و یا حداقل در این باره ساکت است، اما در بین فقها در خصوص این موضوع اختلاف نظر است. بعضی از فقها نکاح موقت مرد مسلمان با زن غیر مسلمان را بلا مانع می‌دانند، اما در ازدواج دائم اختلاف نظر وجود ندارد و به اتفاق آرای فقهای شیعه جایز نیست.
● فلسفه مخالفت فقهای شیعه در امر ازدواج با غیر مسلمان:
در رابطه با ازدواج زن مسلمان با مرد غیر مسلمان خوف از تأثیر پذیری عقاید و آیین مرد است، زیرا سلطه مرد و احاطه او بر زن از دیدگاه فقهای شیعه مسئله قابل انکاری نیست و با توجه به اینکه اسلام برتری کفار را بر مسلمانان نمی‌پذیرد، لذا این ازدواج جایز نیست، اما فلسفه منع فقهای شیعه در خصوص ازدواج مرد مسلمان با زن غیر مسلمان آن است که زن به عنوان مادر نقش بسیار عمده‌ای در پرورش فکری کودکان و ساختار اعتقادی آنها ایفا می‌کند و در واقع دامن مادر دبستان اولیه طفل است و هموست که شخصیت او را در دوران طفولیت شکل و نقش می‌دهد و در واقع معمار واقعی و اصلی شکل‌گیری و تکوین شخصیت کودک کسی جز مادر او به حساب نمی‌آید، لذا از این رو اسلام اجازه نخواهد داد که کودک مسلمانی در دامن مادری پرورش یابد که هیچ گونه تعهدی نسبت به حفظ ارزش‌های اسلامی ندارد.
اساس این عقیده آیه کریمه‌ای است که می‌فرماید: با مشرکان تا زمانی که ایمان نیاورده‌اند ازدواج نکنید. (سوره بقره ۲۲۱) فقهایی که مخالف ازدواج مرد مسلمان با زن غیر مسلمان حتی به صورت موقت هستند، معتقدند که حکم آیه فوق عام و روشن است و شامل ازدواج دائم و موقت هر دو می‌شود. اما موافقان این امر می‌گویند در ازدواج موقت چون هدف تشکیل خانواده و تربیت اولاد نیست و بیشتر ارضای غریزه مد نظر است، خطری برای جامعه اسلامی ندارد و بلامانع است. ذکر این نکته ضروری است که اگر مرد مسلمان با زن غیر مسلمان که خارج از ادیان رسمی باشد ازدواج کند، آن ازدواج باطل است (مانند ازدواج با یک زن بودایی.)
● ازدواج زن شیعه با مرد اهل تسنن:
طبق اصل ۱۲ قانون اساسی پیروان مذاهب اهل تسنن یعنی مذاهب حنفی، شافعی، مالکی و حنبلی و همچنین زیدیه در انجام مراسم مذهبی، در تعلیم و تربیت دینی و احوال شخصیه (ازدواج، طلاق، ارث و وصیت) تابع فقه خودشان بوده و طبق مقررات مربوط به مذاهب آنها در دادگاه‌ها و دعاوی مربوطه عمل خواهد شد. همچنین است در خصوص اقلیت‌های دینی مسیحی، کلیمی و زرتشتی که طبق همین اصل در انجام مراسم دینی و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی طبق آیین خود عمل خواهند کرد. رأی وحدت رویه شماره ۳۷ دیوان‌عالی کشور نیز ناظر بر این موضوع بوده و دادگاه‌ها را در تنفیذ وصیتنامه ایرانیان غیر شیعه ملزم به رعایت قواعد خود آنها کرده است.
● آیین یهود و مسئله ازدواج زنان:
در دین یهود ازدواج زن یهودی با مرد غیر یهودی بشدت منع شده است. فلسفه این تحریم نیز خوف تأثیرپذیری در عبادات و از دست دادن اصالت یهودی است که در ماده ۱۷ قانون احوال شخصیه قانون مدنی اسرائیل به این مطلب تصریح شده است، یعنی مسئله دین و مذهب را از شرایط صحت عقد دانسته لذا از نظر دین یهود زن و شوهر باید یهودی باشند، والا آن عقد صحیح نخواهد بود. در ماده ۳۹۶ همین قانون ازدواج زن یهودی با غیر یهودی منع شده است، چون بر اساس بینش تبعیضی، قوم یهود آیین خود را بهترین آیین می‌دانند و بقیه را باطل، علاوه بر این مسئله وحدت مذهبی و کشوری نیز بر ازدواج آنان حاکم است و ازدواج اتباع اسرائیلی با اتباع غیر اسرائیلی هر چند که یهودی نیز باشند، ممنوع اعلام شده است.
● دین مسیحیت و ازدواج زنان:
در مسیحیت نیز ازدواج زن مسیحی با مرد بیگانه ممنوع است، اما همانند دین اسلام در صورت تشرف مرد به دین مسیحیت منعی برای ازدواج زن مسیحی با بیگانه وجود ندارد، چون در دین مسیح تنها علت ممنوعیت ازدواج با بیگانه فقط حفظ مصونیت اعتقادی زن است. این منع در مورد مردان به دلیل آن که به صورت طبیعی از مصونیت بیشتری برخوردارند، وجود ندارد و مردان مسیحی به دلیل آن که زنان غیر مسیحی را به آیین مسیح دعوت کنند، می‌توانند با زنان غیر مسیحی ازدواج کنند، اما در دین یهود این منع برای حفظ افتخارات نژادی آن آیین است.
●● نتیجه:
۱- طبق مواد ۱۰۶۰ و ۱۰۶۱ قانون مدنی و مفهوم مخالف ماده ۱۰۵۹ همین قانون ازدواج مردان ایرانی با زنان خارجی بلامانع است، مگر کارمندان دولت خصوصاً کارکنان وزارت خارجه که به دلیل خوف خطر سیاسی منع شده است، اما ازدواج زنان ایرانی را با مردان غیر ایرانی حتی اگر مسلمان باشند و یا به دین اسلام تشرف پیدا کرده باشند، مطلقاً منوط و متوقف به اجازه وزارت کشور کرده است.
۲-علاوه بر خوف اعتقادی فلسفه دیگر این ممنوعیت از دست دادن تابعیت زن مسلمان ایرانی در اثر ازدواج با مرد غیر مسلمان است، چون طبق قوانین ایران و قوانین بعضی از کشورهای دیگر زنان از نظر تابعیت محکوم به تابعیت شوهر خود هستند و به محض ازدواج تابعیت کشور خود را از دست می‌دهند، در نتیجه حمایت سیاسی و یا نظارت بر تبعه از سوی دولت یک کشور از بین می‌رود. همین نکته مهم موجب شد که حتی ازدواج زن ایرانی با مرد مسلمان بیگانه علی‌رغم نداشتن منع شرعی موکول به اجازه دولت ایران باشد. 
 
منبع:ویستا                                                                                                          
ویرایش و تلخیص:آکاایران

مهدی پوره دانا بازدید : 6 شنبه 16 آذر 1392 نظرات (0)

hijab in the divine religions2 جایگاه حجاب در ادیان الهی

 

حجاب و پوشش نه تنها در دین اسلام بلکه در تمام ادیان و مذاهب، دارای جایگاه خاصی است و یکی از دلایل اساسی آن این است که حجاب و عفاف، یک امر فطری است. داستان حضرت آدم و حوا نیز فطری بودن پوشش را اثبات می کند. در تورات (کتاب مقدس یهودیان که برای مسیحیان نیز مقدس است) می خوانیم: «و چون زن دید که آن درخت برای خوراک نیکوست و به نظر، خوش نما و درختی دلپذیر و دانش افزا، پس، از میوه اش گرفته بخورد و به شوهر خود نیز داد و او خورد. آنگاه چشمان هر دوی ایشان باز شد و فهمیدند که عریان اند، پس برگهای انجیر به هم دوخته، سترها برای خویشتنن ساختند…». بعد ادامه می دهد: «و آدم، زن خود را حوا نام نهاد، زیرا که او مادر جمیع زندگان است و خداوند رخت ها برای آدم و زنش از پوست بساخت و ایشان را پوشانید»  (تورات، سفر پیدایش، باب ۳، آیات ۸-۶ و ۲۱-۲۰).

 

فطری بودن پوشش:

بر طبق متن فوق، آدم و حوا لباسی نداشتند و بعد از خوردن شجره ممنوعه چشمشان باز شد و فهمیدند که عریان اند که بلافاصله با برگ درختان خود را پوشاندند و بعدا خداوند لباسی از پوست به ایشان ارزانی داشت. در قرآن کریم در مورد داستان حضرت آدم علیه السلام و حوا چنین آمده است: «فلما ذاقا الشجرة بدت لهما سواتهما و طفقا یخصفان علیهما من ورق الجنة؛ آن گاه که آدم و حوا از درخت ممنوعه چشیدند، پوشش خود را از دست داده (عورتشان آشکار گردید) و به سرعت، با برگ درختان بهشتی خود را پوشاندند» (سوره اعراف/ آیه ۲۲).

طبق آیات شریفه قرآن کریم، حضرت آدم و حوا قبل از چشیدن درخت ممنوعه دارای لباس بوده اند، اما با خوردن از آن درخت ممنوعه (بر اثر اغوای شیطان) لباس خود را از دست دادند که بلافاصله به پوشاندن خود اقدام نمودند. به هر حال، مطابق هر دو نقل، پس از احساس برهنگی (خواه طبق نقل تورات قبل از آن دارای لباس نبوده و یا طبق قران کریم دارای لباس بوده اند) بلافاصله خود را با برگهای درختان بهشتی پوشاندند. این احساس شرم از برهنگی حتی بدون حضور ناظر بیگانه، و سرعت در پوشاندن خود به وسیله برگ ها (هرچند به طور موقت)، از آن جهت که تحت هیچ آموزش یا فرمانی از جانب خداوند یا فرشته وحی و یا تذکر هر یک به دیگری صورت گرفته است، بیانگر فطری بودن پوشش در انسان است و ثابت می کند که لباس و پوشش، به تدریج و بر اثر تمدن ها ایجاد نشده است، بلکه انسان های نخستین، یا به تعبیر بهتر، نخستین انسان ها، به طور فطری بدان گرایش داشته اند. و بنا به گواهی متون تاریخی، در اکثر قریب به اتفاق ملت ها و آیین های جهان، حجاب در بین زنان، معمول بوده است. هر چند حجاب در طول تاریخ، فراز و نشیب های زیادی را طی کرده و گاهی با اعمال سلیقه حاکمان، تشدید یا تخفیف یافته است، ولی هیچ گاه بطور کامل از بین نرفته است.

تمام ادیان آسمانی، حجاب و پوشش زن را واجب و لازم شمرده اند و جامعه بشری را به سوی آن دعوت کرده اند؛ زیرا لزوم پوشش و حجاب به طور طبیعی در فطرت زنان به ودیعت نهاده شده است و احکام و دستورهای ادیان الهی هماهنگ و همسو با فطرت انسانی تشریع شده است، پس در همه ادیان الهی پوشش و حجاب زن واجب گشته است. در ادیان زرتشت، یهودیت، مسیحیت و اسلام، حجاب زنان امری لازم بوده است. کتاب های مقدس مذهبی، دستورها و احکام دینی، آداب و مراسم و سیره عملی پیروان این ادیان الهی، بهترین شاهد و گواه اثبات این مدعاست.

 

حجاب در دین یهود :

رواج حجاب در بین زنان قوم یهود، مطلبی نیست که کسی بتواند آن را مورد انکار یا تردید خود قرار دهد. مورخین، نه تنها از مرسوم بودن حجاب در بین زنان یهود سخن گفته اند، بلکه به افراط ها و سخت گیریهای بی شمار آنان نیز در این زمینه تصریح کرده اند. در کتاب «حجاب در اسلام» آمده است: «گرچه پوشش در بین عرب مرسوم نبود و اسلام آن را به وجود آورد، ولی در ملل غیر عرب، به شدیدترین شکل، رواج داشت. در ایران و در بین یهود و مللی که از فکر یهود پیروی می کردند، حجاب به مراتب شدیدتر از آنچه اسلام می خواست وجود داشت. در بین این ملتها وجه و کفین (صورت و کف دستها) هم پوشیده می شد. حتی در بعضی از ملتها سخن از پوشیدن زن و چهره زن نبود، بلکه سخن از قایم کردن زن بود و این فکر را به صورت یک عادت سفت و سخت درآورده بودند».

ویل دورانت که معمولا سعی می کند موارد برهنگی یا احیانا تزیینات و آرایش های زنان هر قوم را با آب و تاب نقل کند تا آن را طبیعی جلوه دهد، در این مورد می گوید: «در طول قرون وسطا، یهودیان همچنان زنان خویش را با البسه فاخر می آراستند، لکن به آنها اجازه نمی دادند که با سر عریان به میان مردم روند. نپوشاندن موی سر، خلافی بود که مرتکب را مستوجب طلاق می ساخت. از جمله تعالیم شرعی یکی آن بود که مرد یهودی نباید در حضور زنی که موی سرش هویداست، دست دعا به درگاه خدا بردارد».

او در توصیف زنان یهودی می گوید: «زندگی جنسی آنان علی رغم تعدد زوجات، به طرز شایان توجه، منزه از خطایا بود. زنان آنان دوشیزگانی محجوب، همسرانی ساعی، مادرانی پرزا، و امین بودند و از آنجا که زود وصلت می کردند، فحشا به حداقل، تخفیف پیدا می کرد». در کتاب مقدس یهودیان، موارد متعددی یافت می شود که به طور صریح و یا ضمنی، حجاب و پوشش زن و مسائل مربوط به آن، مورد تایید قرار گرفته است. در برخی از آنها لفظ «چادر» و «برقع» به کار رفته است که نشانگر کیفیت پوشش زنان آن عصر است.

در مورد پوشش کامل در مقابل نامحرم در «سفر پیدایش» تورات چنین می خوانیم: و رفقه، چشمان خود را بلند کرد و اسحاق را دید و از شتر خود فرود آمد. زیرا که از خادم پرسید: این مرد کیست که در صحرا به استقبال ما می آید؟ و خادم گفت: آقای من است. پس برقع خود را گرفته، خود را پوشانید، (سفر پیدایش، باب ۲۴، فقره ۶۴ و ۶۵). و در مورد عدم تشبه مرد و زن به یکدیگر در «تورات» آمده است: «متاع مرد، بر زن روا نباشد و مرد، لباس زن نپوشد، زیرا هر که این کند، مکروه یهود (خدای تو) است» (تورات، سفر تثنیه، باب ۲۲، فقره۵′).

حتی به نزول عذاب در اثر آرایش دختران یهود برای بیگانگان پرداخته است در این زمینه در «تورات» آمده: «و خداوند می گوید از این جهت که دختران صهیون متکبرند و با گردن افراشته و غمزات چشم، راه می روند و به ناز می خراماند و به پاهای خویش، خلخالها را به صدا می آورند. بنابراین، خداوند فرق سر دختران صهیون را کل خواهد ساخت و خداوند، عورت ایشان را برهنه خواهد نمود. و در آن روز، خداوند زینت خلخال ها و پیشانی بندها و هلال ها را دور خواهد کرد. و گوشوارها و دستبندها و روبندها و انگشترها و حلقه های بینی را و رداها و شال ها و کیسه ها را. و آینه ها و کتان های نازک و عمامه ها و برقع ها را. و واقع می شود که: به عوض عطریات، عفونت خواهد شد و به عوض کمربند، ریسمان و عوض موهای بافته، کلی و به عوض سینه بند، زنار پلاس و به عوض زیبایی، سوختگی خواهد بود. مردانت به شمشیر و شجاعانت در جنگ خواهند افتاد. و دروازه های وی ناله و ماتم خواهند کرد و او خراب شده، بر زمین خواهد نشست. (تورات، کتاب اشعیاء نبی، باب سوم، فقره ۱۰-۸).

در تورات، از چادر و برقع و روبنده ای که زنان با آن سر و صورت و اندام خویش را می پوشانده اند، صریحا نام برده شده است، که نشانگر کیفیت پوشش زنان است. برای نمونه در کتاب «روت» می خوانیم:«بوعز گفت: زنهار کسی نفهمد که این زن به خرمن آمده است. و گفت: چادری که بر توست، بیاور و بگیر. پس آن را بگرفت و او شش کیل جو پیموده بر وی گذارد و به شهر رفت. (تورات، سفر پیدایش ، باب ۳۸ ، فقره ۱۴ و ۱۵). در مورد عروس یهودا می خوانیم: «پس رخت بیوگی را از خویشتن بیرون کرد. برقعی به رو کشید و خود را در چادری پوشید و به دروازه عینایم که در راه تمنه است، بنشست» (تورات، سفر پیدایش، باب ۳۸، فقره ۱۴ و ۱۵).

ویل دورانت می نویسد در مورد لزوم پوشاندن سر از نامحرمان در آیین یهود: اگر زنی به نقض قانون یهود می پرداخت، چنانکه مثلا بی آن که چیزی بر سر داشت به میان مردم می رفت، و یا در شارع عام نخ می رشت، یا بر هر سنخی از مردان، درد دل می کرد، یا صدایش آن قدر بلند بود که چون در خانه اش تکلم می نمود، همسایگانش می توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت، مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه ای او را طلاق دهد. او همچنین می نویسد: …و به استعمال سرخاب و سرمه، نکوهیده می شمردند. موافق بودند که مرد، باید برای پوشاک زن خویش سخاوتمندانه خرج کند، لکن غرض آن بود که زن، خود را برای شوهر خویش بیاراید نه برای سایر مردها. در کتاب «حکمة الحجاب و ادلة وجوب النقاب»، برای تایید این که منشا حجاب زنان یهودی، وجوب حجاب در شریعت موسی علیه السلام بوده، به داستان حضرت موسی و دختران شعیب اشاره شده است که در آن، حضرت موسی به آنان امر کرد تا پشت سر او حرکت کرده و از پشت سر، او را به منزل پدرشان هدایت کنند (حکمه الحجاب واداله وجوب النقاب ، ص ۲۵۲).

 

حجاب در مسیحیت :

ادیان الهی، به خاطر تناسبشان با فطرت و احکام کلی، جهت و شیوه واحدی دارند. در مسیحیت، همانند دین زرتشت و یهود، حجاب زنان امری واجب به شمار می آمده است. «جرجی زیدان»، دانشمند مسیحی در این باره می گوید: «اگر مقصود از حجاب، پوشانیدن تن و بدن است، این وضع، قبل از اسلام و حتی پیش از ظهور دین مسیح، معمول بوده است و آثار آن هنوز در خود اروپا باقی مانده است». مسیحیت نه تنها احکام دین یهود در مورد حجاب زنان را تغییر نداده و قوانین شدید آن را استمرار بخشیده است، بلکه در برخی موارد، قدم را فراتر نهاده و با تاکید بیشتری وجوب حجاب را مطرح ساخته است، زیرا در شریعت یهود، تشکیل خانواده و ازدواج، امری مقدس محسوب می شد و حتی در کتاب «تاریخ تمدن» آمده است که: «ازدواج در سن بیست سالگی اجباری بود، اما از دیدگاه مسیحیت که تجرد، مقدس شمرده شده است جای هیچ شبهه ای باقی نخواهد ماند که برای از بین رفتن تحریک و تهییج، این مکتب، زنان را به رعایت پوشش کامل و دوری از آرایش و تزیین، به صورت شدیدتری فراخوانده است».

در این ارتباط، در انجیل می خوانیم: «و همچنین زنان خویشتن را بیارایند به لباس مزین به حیا و پرهیز، نه به زلفها و طلا و مروارید و رخت گرانبها. بلکه چنان که زنانی را می شاید که دعوای دینداری می کند به اعمال صالحه….» (انجیل، رساله پولس به تیموناوس، باب دوم، فقره ۹- ۱۵). «همچنین ای زنان، شوهران خود را اطاعت نمایید تا اگر بعضی نیز مطیع کلام نشوند، سیرت زنان ایشان را بدون کلام دریابد. چون که سیرت طاهر و خدا ترس شما را ببینند. و شما را زینت ظاهری نباشد از بافتن موی و متحلی شدن به طلا و پوشیدن لباس. بلکه انسانیت باطنی قلبی در لباس غیر فاسد روح حلیم و آرام که نزد خدا گران بهاست. زیرا بدین گونه، زنان مقدسه در سابق نیز که متوکل به خدا بودند، خویشتن را زینت می نمودند و شوهران خود را اطاعت می کردند. مانند ساره که ابراهیم را مطیع بود و او را آقا می خواند و شما دختران او شده اید» (انجیل، رساله پطرس رسول، باب سوم، فقره ۱- ۶). همچنین درباره وقار و امین بودن زن می خوانیم: «و به همین گونه زنان نیز باید با وقار باشند و نه غیبتگو؛ بلکه هوشیار و در هر امری امین» (انجیل، رسوله پولس به تیموناوس، باب سوم، فقره ۱۱).

در روایات ما نیز چنین آمده است: حضرت عیسی علیه السلام فرمود: از نگاه کردن به زنان بپرهیزید، زیرا شهوت را در قلب می رویاند و همین، برای ایجاد فتنه در شخص نگاه کننده کافی است (سفینه البحار، ج ۲ ، ص ۵۹۶). حواریون و پس از آنها پاپ ها و کاردینال های بزرگ که دستورهای دینی آنان از طرف کلیسا و مذهب مسیحیت لازم الاجرا شمرده می شد، با شدتی هرچه تمام تر زنان را به پوشش کامل و دوری از آرایش های جسمی فرا می خوانده اند.

دکتر «حکیم الهی» استاد دانشگاه لندن در کتاب «زن و آزادی» پس از تشریح وضعیت زن نزد اروپاییان، در مورد حکم پوشش و حجاب زن نزد مسیحیت، عقاید «کلمنت» و «ترتولیان»، (دو مرجع مسیحیت و دو اسقف بزرگ) را درباره حجاب بازگو می کند: «زن باید کاملا در حجاب و پوشیده باشد، مگر آن که در خانه خود باشد، زیرا فقط لباسی که او را می پوشاند، می تواند از خیره شدن چشم ها به سوی او مانع گردد. زن نباید صورت خود را عریان ارائه دهد تا دیگری را با نگاه کردن به صورتش وادار به گناه نماید. برای زن مؤمن عیسوی، در نظر خداوند، پسندیده نیست که نزد بیگانگان به زیور آراسته گردد و حتی زیبایی طبیعی آن نیز باید مخفی گردد، زیرا برای بینندگان خطرناک است (زن و آزادی، حکیم الهی، ص ۵۳). تصویرهایی که از پوشاک مسیحیان و مردم اروپا انتشار یافته است، به وضوح نشان می دهد که حجاب در بین زنان، کاملا رعایت می شده است.



مهدی پوره دانا بازدید : 4 چهارشنبه 13 آذر 1392 نظرات (0)
به گزارش صراط، با گذشت بیش از 1400سال از دعوت آخرین فرستاده خدا به پرستش و عبادت خدای یگانه، و با وجود مبعوث شدن 124 هزار پیامبر برای نشان دادن مسیر صحیح به بشریت در اعصار گونان و ریشه کنی جهالت انسان، در قرن 21 و در اوج پیشرفت کشورها در زمینه های اقتصادی، علمی، صنعت، تکنولوژی، بهداشت و درمان، آموزش و ارتباطات و ... در اقصی نقاط جهان، از شرقی ترین اجتماعات در حال توسعه و تازه توسعه یافته تا غربی ترین کشورهای صنعتی و پیشرفته که پیشتازان اقتصاد و پیشرفت در جهان بشمار می آیند، ریشه های جهالت هنوز هم خشک نشده است.

میل به خرافه و توسل به غیر خداوند متعال و یکتا، همچنان در میان جوامع غربی و شرقی رواج دارد. گرایش هایی که از پرستش تا تقدیس و تکریم غیر خدا و عادات و عقاید خرافی را در بر میگیرد. در این گزارش به برخی از بارزترین و شایع ترین موارد پرستش غیر خدا، تقدیس و تکریم اشیاء و عادات و عقاید خرافی و باطل غرب و شرق پرداخته خواهد شد.

شایعترین و در عین حال آشکار ترین گرایش خرافی که پیامبران الهی از جمله حضرت ابراهیم (ع) و پیامبر گرامی اسلام (ص) سعی در ریشه کنی آن از جوامع انسانی زمان خود داشتند، گرایش به بت پرستی به جای پرستش خداوند یکتا بود.

بت پرستی به معنای پرستش یک شی‌ء به عنوان خدا و یا انجام اعمالی شبیه به پرستش، همچون ادای احترام بیش از حد به هر چیزی جز خدای واحد است. بت‌پرستی در تمامی ادیان ابراهیمی به شدت منع شده است، البته مصادیق بت‌پرستی ممکن است میان این ادیان متفاوت باشد.

 

پرستش درخت

 

پرستش درختان به نوعی گرایش در میان جوامع گوناگون در طول تاریخ به پرستش و یا اسطوره‌سازی درختان اشاره دارد. درختان همواره نقش برجسته‌ای در بسیاری از اسطوره‌ها و مذاهب داشته‌اند. درختان همواره نمادی از رشد، فساد و رستاخیر بوده‌اند. کهن‌ترین نماد میان‌فرهنگی از شکل‌گیری جهان "درخت دنیا" است، که نماد جاودانگی و باروری نیز هست.


یکی از جوامعی که درختان را پرستش می‌کردند سامی‌ها بودند. درختی که معمولاً در فلسطین مقدس شمرده می‌شد درخت بلوط یا درخت سقز بود.



 

 

 

توس به شاخه های درختان در اسکاتلند



 

انگلستان- مردم برای گرفتن حاجت خود داخل تنه این درخت افتاده سکه فرو می‌کنند


تقاضای حاجت کردن از درختان در بسیاری از فرهنگ‌ها نیز ریشه در همین پرستش درختان دارد.

 

دیوار غربی یهودیان، دروازه بهشت

دیوار غربی یا کوتل مقدس‌ترین مکان مذهبی یهودیان به شمار می‌رود. این دیوار در شهر کهن بیت‌المقدس بر روی تپه موریا در سمت غربی حرم‌الشریف قرار دارد. این دیوار بقایای دیوار کهنی است که دورتا دور محوطه معبد سلیمان کشیده شده بود قرار دارد. مسلمانان نیز معتقدند که پیامبر در شب معراج اسب خود را به آن بست. یهودیان بر این باورند که هر کس در برابر این دیوار عبادت کند "گویی در برابر عرش الهی عبادت کرده چرا که دروازه بهشت در همین مکان قرار دارد".

طبق قوانین یهودیت یهودیان هنگام عبادت باید به این دیوار رو کنند. بنا بر میشنا یکی از کتب یهودیان، از چهار دیوار حرم، دیوار غربی به قدس‌الاقداس نزدیک‌تر و بنابراین دعا کردن پای این دیوار سودمندتر است. خاخام یعقوب اتلینگر می‌نویسد "از آن‌ جا که دروازه بهشت نزدیک دیوار غربی است، قابل درک است که دعاهای اسرائیلی ها از آن جا به بالا می‌رود.



          سالانه بیش از یک میلیون یادداشت لابلای دیوار غربی قرار می گیرد


 

یکی از کارهایی که یهودیان برای اجابت دعاهایشان انجام می‌دهند این است که دعای خود را روی تکه‌ای کاغذ می‌نویسند و لای شیارهای این دیوار قرار می‌دهند. پیشینه این عمل به اوایل قرن 18 بازمی‌گردد. سالانه بیش از یک میلیون یادداشت لابلای این دیوار قرار می‌گیرد، چه توسط خود مردم اسرائیل، چه توریست‌ها و چه مقامات عالی‌رتبه کشورهای دیگر.


 

 

طبق قوانین دین یهود، این یادداشت‌ها نباید به دور انداخته شوند. درباره این که آیا باید آن‌ها را سوزاند و یا دفن کرد اختلاف نظر وجود دارد. سالانه دو بار یکی از خاخام‌ها و دستیارانش این یادداشت‌ها را گردآوری می‌کنند و در گورستان یهودیان دفن می‌کنند.

این باورهای خرافی گاهی ظرایفی را نیز به همراه دارند. مثلا درباره این که آیا عبادت‌کنندگان مجازند هنگام قرار دادن کاغذ در شکاف دیوار انگشت خود را درون آن فرو ببرند یا خیر نیز اختلاف نظرهایی وجود دارد. برخی بر این باورند که این دیوار بخشی از حرم‌الشریف و بنابراین مقدس است و کسی اجازه این کار را ندارد. اما دسته دیگر معتقدند که این دیوار خارج از محدوده حرم است و فرو کردن انگشت به داخل ترک‌ها ایرادی ندارد!


 

عقاید خرافی در اروپا

 

شاید تصور غالب این باشد که آداب و رسوم و عقاید خرافی مانند آنچه که ذکر شد تنها مختص جوامع شرقی بوده و غرب با پیشرفت های علمی و فناوری و پشت سر گذاشتن قرون وسطی و جاهلیت، جوامع خود را نسبت به اینگونه باورها مصون نگاه داشته اند. اما مروری بر فرهنگ مردم غرب نشان می دهد که خرافات تا چه حد در زندگی روزمره آن ها بروز و ظهور داشته است. برخی از باورهای خرافی پیشرفته ترین کشورهای اروپایی به عنوان نمونه در ادامه ذکر شده است.


خرافات در انگلستان؛ زدن به تخته، گربه سیاه اقبال

انگلستان یکی از کشورهایی است که هنوز هم بسیاری از باورهای خرافی در بین مردم آن وجود دارد و انگلیسی  ها خود را ملزم به رعایت آن می دانند. یکی از این باورها، اعتقاد به خوش یمن بودن انجام دادن یا پرهیز از برخی کارهاست.

به عقیده بریتانیایی ها، گربه سیاه - که در برخی فرهنگ ها شوم خوانده می شود - نشانه خوش اقبالی است. از این رو در این کشور، بر روی کارت های تبریک، تولد و عروسی تصویر گربه سیاه وجود دارد.


نمونه ای از کارت تبریک با علامت نعل و گربه سیاه که نشان خوش اقبالی هستند


زدن به تخته از دیگر باورهای خرافی انگلیسی هاست که متاسفانه وارد فرهنگ کشورمان نیز شده است. بر اساس این باور قدیمی، هنگامی که شرایط بر وفق مراد است با زدن به تخته، ادامه این روند را تضمین می کنند!


ذکر روزهای هفته؛ "خرگوش های سفید"، سه مرتبه!

مردم انگلستان معتقدند سه بار گفتن عبارت "خرگوش های سفید" در اولین روز ماه به عنوان ذکر خاص آن روز! باعث خوشبختی و اقبال نیک خواهد شد.

علاوه بر این، نعل اسب که برخی در ایران نیز نادانسته از آن به عنوان ضمانت خوش شانسی استفاده می کنند، ریشه در فرهنگ انگلستان دارد. به اعتقاد بریتانیایی ها، نعل اسب به سمت بالا موجب خوش اقبالی دارنده آن می شود، و در صورتی که نعل به سمت پایین قرار گیرد، اقبال را از صاحب خود دور خواهد نمود.

گرفتن برگ هایی است که در فصل پاییز از درختان می ریزد، کوتاه کردن مو در زمانی که ماه رو به بدر می رود و قرار دادن پول در جیب لباس های نو از دیگر باورهای خرافی انگلیسی هاست.


در سوی دیگر، در فرهنگ مردم این کشور اعتقادات مشابهی در مورد اقبال بد نیز وجود دارد. راه رفتن زیر نردبان، ریختن نمک روی زمین، دیدن کلاغ، باز کردن چتر داخل ساختمان و عدد 13 از جمله مواردی است که بر اساس باور مردم انگلیس، همگی موجب بد اقبالی خواهند شد.

اعتقاد عجیب دیگری نیز وجود دارد که شکستن آینه، هفت سال بد اقبالی و بدبختی را برای صاحب آن به همراه می آورد.



 

فرانسه

یکی از عجیب ترین اعتقادات مردم فرانسه، خوش یمن بودن مدفوع است. بر اساس این باور فرانسوی ها، قدم گذاردن بر روی مدفوع با پای چپ، موجب برکت و خوش بختی و روی آوردن شانس و اقبال خواهد بود.

 


فرانسوی ها در اعتقادات مذهبی خود نیز باورهای خرافی عجیبی دارند. آن ها معتقدند در کلیسا نباید یک شمع را بوسیله شمعی دیگر روشن کرد چرا که این کار قدرت دعای شما را به شمع دیگر منتقل می کند و دعای شما را ضعیف می کند. باید حتما از کبریت یا فندک استفاده برای این منظور استفاده کرد.

در فرانسه زنان خانه دار هرگز شلوارهای شوهرشان را با کمربند اتو نمی کنند چرا که معتقدند این کار باعث درد کلیه در همسرانشان می شود.

دیدن عنکبوت نیز در این کشور ارمغان آور خوش بختی است.

اسلام ،نسخه ی شفابخش
ادیان و فرقه های مذهبی قدیمی و نوظهور غیر الهی هر یک بدنبال پاسخی برای نیاز بشر به آرامش و توسل به نیرویی بالاتر و ترسیم مسیر کمال برای زندگی انسان بوده اند. اما به عقیده کارشناسان امور دینی و جامعه شناسان و به گواه مشاهدات تاریخی، هیچیک تا کنون موفق به ارائه راهی روشن و آرامشی همیشگی برای سرگشتگی درونی انسان نشده اند. در این میان ادیان ابراهیمی و فرقه های الهام گرفته از این ادیان که رویکردی الهی دارند آخرین مقصد افرادی بوده است که برای رسیدن به مقصود و آرامش حقیقی در پیچ و خم فرقه های بشری سرگردان بودند. البته گرایش به این فرقه ها نیز همواره بوده اما گرایش از ادیان به فرقه ها بسیار اندک و ناچیز بوده است.

بطور کلی بیشتر افرادی که ابتدا جذب فرقه ها می شوند ابتدا از مرحله آتئیستی یا انکار وجود خدا قدم در این راه می گذارند و دلیل آن هم جستجوی راهی برای آرامش درون و ایمان به حقیقتی والاتر است. شاید برای این دسته از افراد در مراحل اولیه این نسخه های بشری پاسخ موقتی باشند، اما اتفاق بزرگ که تمام رسانه ها، مراکز تحقیقاتی و حتی کتاب ثبت رکوردهای گینس نیز به آن اعتراف کرده اند، آمار تغییر دین به سمت ادیان ابراهیمی بویژه اسلام است. براساس آمار موجود، در مقایسه با دهه گذشته، میزان گرایش به اسلام و تغییر مذهب به مقصد اسلام، در اروپا و آمریکا بیش از دو برابر شده است.




درصد جمعیت مسلمانان به تفکیک قاره - 2011


براساس آمار "موسسه تحقیقات اسلام" در آلمان، جمعیت مسلمانان اروپا در سال 2010 بیش از 44 میلیون نفر بوده است. این رقم در سال 2011 به بیش از 56 میلیون نفر رسیده و جمعیت مسلمانان جهان در سال 2011 را به بیش از 2 میلیارد و یکصد میلیون نفر رسانده است؛ افزایشی که موجب نگرانی اسلام ستیزان و افزایش هجمه ها  و اسلام هراسی با هدف کنترل این سیر صعودی گرایش به اسلام شده است.



آداب رسوم خرافی که تنها نمونه هایی از معروفترین آن ها در کشورهای مهم اروپایی ذکر شد، بدون نیاز به توضیح بیش تر، گویای رسوخ خرافات علیرغم پیشرفت های بسیار در زمینه های گوناگون است. پیشرفت هایی که ظاهرا هنوز در سطح فرهنگ و اعتقادات مردم نتوانسته ریشه های خرافه و جهالت را بخشکاند. صد البته نباید از این مسئله غافل شد برخی از این عادات و باورها، ناخواسته و ندانسته در فرهنگ ما نیز راه پیدا کرده که باید با شناخت مبدأ آن، در جلوگیری از گسترش و فراگیر شدن آن ها کوشید. عادات خرافی مانند توسل به درختان مقدس، دیوارها، رودخانه ها و چاه ها و امثالهم با این فرض که در گره گشایی و حاجت روا شدن موثر است، در سخنان بزرگان دین و مراجع عالیقدر همواره رد و مضموم شمرده شده و همواره ارتباط انسان با خدا بدون هرگونه واسطه از طریق نیایش و راز و نیاز و یا با واسطه ائمه معصومین (ع) و مقربین درگاه الهی توصیه شده است.

 

مهدی پوره دانا بازدید : 4 سه شنبه 12 آذر 1392 نظرات (0)

« برای شما قانون ابدی باشد كه در دهمین روز از ماه هفتم (عبری) جان‏هی خود را رنج دهید (روزه بگیرید) .... زیرا در این روز برای شما طلب عفو می‏شود .... (و در صورت توبه)‌ از تمام خطاهیی كه نسبت به خداوند مرتكب شده‏ ید، مبرا می‏شوید» ( تورات – سفر لاویان – فصل 16 – یات 29-31 )

ریشه این روزه، به عفو بنی‏اسرائیل از جانب خداوند در صحری سینا بازمی‏گردد. حضرت موسی اولین بار، چهل روز در كوه سینا توقف كرد تا تورات را دریافت نمود (10 فرمان)، و پس از بازگشت از كوه، تمرد گروهی از بنی‏اسرائیل را مشاهده كرد. پس از توبیخ قوم و پشیمانی آنها، چهل روز دیگر در بالی كوه برای قوم طلب عفو كرد و پس از آن، به فرمان خداوند، 40 روز دیگر در بالی كوه رفت ت برای دومین بار لوح ده فرمان را دریافت كرد. موسی در دهم ماه هفتم از كوه پیین آمد و چون این روز برای بنی‏اسرائیل، نشان عفو خطاهی آنها از سوی خداوند بود، این روز به عنوان یوم كیپور یعنی روز بخشش گناهان تعیین شد.

یهودیان جهان در این روز كه مهم‏ترین روز تقویم عبری محسوب می‏گردد، روزه 25 ساعته (غروب تا غروب )‌گرفته و از انجام هر كاری دست كشیده و تمام وقت در كنیساها، به عبادت می‏پردازند.

 

دومین سری از روزه‏هی واجب یهودیان، 4 نوبت روزه‏هیی هستند كه پس از ویرانی معبد بیت‏المقدس از طرف انبیا و علمی بنی‏اسرائیل به نشانه سوگواری برای این جامعه مقرر شدند.

سرزمین اسرائیل، شهر اورشلیم و معبد بیت‏المقدس ركن اصلی عبادات و اعتقادات یهود را تشكیل می‏دهند. بسیاری از یین عبادی و زیارتی قوم یهود مربوط به این مكان و سرزمین مقدس است. یهودیان در سه نوبت نمازها ( تفیلاها)ی روزانه خود به سوی بیت‏المقدس به عنوان قبله رو می‏كنند. پس از ویرانی نهیی بیت‏المقدس در حدود سال 70 میلادی و تبعید یهودیان از آن سرزمین، 4 نوبت روزه به نام‏هی گدلیا، دهم طبت، 17 تموز و 9 آو ( 25 ساعته) ‌به نشانه یادبود و سوگواری برای این واقعه بر یهودیان واجب شد.

 

سومین شكل روزه، روزه استر است. این نشانه نوعی روزه است كه به منظور طلب حاجت و استجابت دعا صورت می‏گرفت. در حدود 2300 سال پیش كه یهودیان از زمان كوروش در ایران ساكن شده بودند، دختری یهودی ملكه دربار خشیارشا شد. در آن دوران یكی از وزرا نقشه قتل‏ عام یهودیان را طرح كرد كه با هوشیاری استر و یكی از انبیی یهود به نام مُردخی این نقشه باطل شد. استر برای موفقیت در ابطال این توطئه، از یهودیان ایران خواست كه 3 روز روزه بگیرند و از خداوند طلب بخشش و كمك نمیند. پس از آن، روزه استر به یادبود این واقعه بر یهودیان واجب گشت.

 

روزه‏ هی مستحب :

1-   روزه آدینه پسح :‌ این روزه مختص پسران و مردان اولزاد خانواده است كه به یادبود ضربت خداوند به اولزادهی مصریان در هنگام آستانه خروج بنی‏اسرائیل از مصر و مصونیت عبرانیان از این ضربت صورت می‏گیرد.

2-  در یام خاص از سال به ویژه ماه الول ، روزهی دوشنبه و پنجشنبه روزه گرفته می‏شود.

3- روزهی آدینه ماه نو عبری ( روز قبل از حلول ماه قمری).

4- عروس و داماد در روز عروسی یا روز قبل از آن به مناسبت شروع زندگی جدید و به منظور توبه از گناهان گذشته در صورت امكان روزه می‏گیرند.

5- كسی كه خواب آشفته‏ی دیده است و آن را نشان بدی می‏داند، روز بعد به خاطر كفاره گناهان و رفع مصیبت روزه می‏گیرد.

6-  برخی رسم دارند كه در سالروز درگذشت والدین خود یا سالروز درگذشت علمی عالی‏رتبه دینی روزه بگیرند.

7-در مواقع خاصی مانند احتمال وقوع بلیی طبیعی یا بروز خشكسالی و نظیر آن، بنا به حكم مرجع دینی، روزه جماعتی بر یهودیان منطقه‏ی خاص مقرر می‏شود.     

 

آداب روزه و شریط آن :

در شریعت یهود، كلیه واجبات دینی برای دختران از سن 12 سالگی و برای پسران از 13 سالگی شروع گشته و اجباری است.

روزه نیز مشمول این حكم است. كلیه روزه‏هی مورد بحث اعم از واجب و مستحب به غیر از 2 مورد یوم كیپور و روزة نهم آو( كه 25 ساعته و از غروب تا غروب هستند)، همگی از ماقبل سپیده صبح تا تاریكی كامل هوا برگزار می‏شوند ( هرچند كه رسم است پس از خوابیدن شب قبل، چیزی خورده نشود). به غیر از 2 روزة یاد شده كه استثناء هستند، تقریبا غیر از خوردن و آشامیدن، هیچگونه محدودیت دیگری اعمال نمی‏شود. در روزه‏ها، مواردی به مراسم نمازهی روزانه اضافه می‏شوند.

غیر از روزه بزرگ یوم كیپور كه تاكید ویژه‏ی بر انجام آن صورت می‏گیرد، در همه روزه‏ها، بیماران و افراد ضعیف و زنان باردار یا شیرده از روزه‏ها معاف هستند.

در یام عید و روزهی شنبه و روزهی اول ماه نو عبری، گرفتن روزه ممنوع است.

 

پذیرش روزه :

هر چند كه روزه در یهود ( تعنیت ) معنی تحت‏اللفظی «رنج دادن جان» را داراست،‌ اما هدف اصلی آن همانگونه كه ذكر شد، یادآوری موضوع‏هی معین در شریط ویژة روزه است. لذا آمادگی جسمانی برای روزه بسیار با اهمیت شمرده شده است. به خصوص دربارة روزه بزرگ یوم كیپور، در احكام دینی، صرف خوراك مفصل قبل از شروع این روزه، بسیار باارزش و مستوجب ثواب شمرده شده است، زیرا فرد ر برای اجری یك فرمان الهی آماده می‏سازد. نیز درباره روزه‏هیی كه جنبه توبه دارند به كرات این نكته گوشزد شده است كه روزه توبه، تنها مختص روابط انسان و خداوند است و چنانچه انسانی، نسبت به همنوعان خود گناهكار باشد، تا زمان رفع كدورت و احقاق حقوق آنها، روزه و توبه او به درگاه خداوند بی‏اثر خواهد بود.

 

و در پیان، جمله‏ی معروف است از حضرت یشعیی نبی كه از قول خداوند هدف واقعی روزه را به بنی‏اسرائیل تذكر می‏دهد كه روزه مورد قبول خداوند، رنج انسان‏هی روزه‏دار و تعظیم و تكریم ریاكارانه آنها در زمان روزه نیست، بلكه برداشتن یوغ ظلم و رهیی بخشیدن به ضعفا و مظلومان به عنوان حاصل عملی این احكام و مراسم، مورد نظر خداوند و انبیی اوست.

( یشعیا فصل 58 یات 3-7 )

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 12
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 5
  • بازدید کلی : 151